دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220Production and In vitro evaluation of bioactive peptides resulting from hydrolysis of soybean meal through autoclave and bio-fermentation processتولید و ارزیابی آزمایشگاهی پپتیدهای زیست فعال حاصل از هیدرولیز کنجاله سویا با استفاده از اتوکلاو و فرایند تخمیر زیستی118584610.22069/ejrr.2021.18949.1784FAوحید یکانیدانشآموخته کارشناسارشد تغذیه دام ، گروه علوم دامی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه ارومیهحامد خلیل وندی بهروزیاراستادیار ، گروه علوم دامی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه ارومیه0000-0002-2834-6260رسول پیرمحمدیاستاد، گروه علوم دامی دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه ارومیه0000-0001-5114-8089مریم دنیادوستگروه تحقیق و توسعه شرکت دانش بنیان کیمیادانش الوندJournal Article20210309Background and purpose: Soybean meal is widely used in animal feed production due to its high protein content and relatively good amino acid pattern balance. However, soybean meal contains several anti-nutritional agents that can affect the digestion and absorption of nutrients. To overcome these limitations, pre-processing of soybean meal through fermentation can be an optimal solution to eliminate anti-nutritional agents and improve the digestibility of nutrients. During fermentation, proteolytic enzymes produced by the microbial population hydrolyze proteins into free peptides and amino acids. This study aimed to produce bioactive peptides from soybean meal by fermentation by Bacillus subtilis, Bacillus licheniformis, Aspergillus oryzea, and hydrolysis by autoclave. Also, isolated and hydrolyzed protein sources were evaluated under in vitro conditions.<br />Materials and Methods: Soybean meal was first ground and then its protein was extracted through alkaline extraction and acid precipitation. Microorganisms were cultured in a specific culture medium and after growing in the liquid culture medium, they were added to the isolated protein and the fermentation hydrolysis process was performed on the isolated protein. The autoclave was used to perform the hydrolysis process by autoclave. The isolated and hydrolyzed protein sources were evaluated according to the standard methods to determine the nutritional value such as the amount of crude protein, organic matter, ash, dry matter, and ether extract. In vitro gas production test was performed to assessed effects of hydrolysis methods and hydrolysis extent on biological functionality of protein sources. To use ruminal fluid to perform the gas production test under in vitro conditions, three adult Holstein bulls with ruminal fistula were used. Finally, the data that were obtained from laboratory evaluation were statistically analyzed using a completely randomized design statistical model and the data were analyzed by SAS 9.4 software and GLM PROC command, and the means were compared by Tukey test method at the statistical level of 0.05.<br />Results: The results of production and evaluation of isolated and hydrolyzed protein sources showed that during hydrolysis, minor changes were made in the chemical composition, but all four hydrolysis treatments increased the production of low molecular weight peptides. Also, it was found that the production of bioactive peptides from soybean meal by different methods has different efficiencies. The highest amount of low molecular weight peptides was produced by Bacillus licheniformis (0.483 μg / ml). Also, autoclave treatment led to the breaking of weak chemical bonds and increased production of small peptides. Also, the results of in vitro gas production method showed that hydrolysis of soybean meal by using A. oryzea increased the amount of gas production and the fermentable part (159.09 and 210.52, respectively).<br />Conclusion: The general results of the study showed that hydrolysis of soybean meal through bio-fermentation and hydrolysis by autoclave increased the production of bioactive peptides and Bacillus licheniformis produced the highest amount of peptides. Also, Aspergillus oryzea treatment compared to other treatments showed the greatest improvement in the amount of gas production and fermentable part.سابقه و هدف: کنجاله سویا به دلیل داشتن محتوای پروتئینی زیاد و توازن نسبتاً مطلوب الگوی اسیدآمینه، بهطور گستردهای در تولید خوراک دام مورد استفاده قرار میگیرد. بااینحال، حاوی تعدادی عوامل ضد تغذیهای است که میتوانند بر هضم و جذب مواد مغذی اثر بگذارند. هیدرولیز کنجاله سویا از طریق تخمیر، میتواند یک راهحل بهینه برای از بین بردن عوامل ضد تغذیهای و بهبود گوارشپذیری مواد مغذی آن باشد. یک ترکیب پروتئینی هیدرولیز شده، مخلوطی از پپتیدها و آمینواسیدهایی است که پپتید زیست فعال نامیده میشوند. این پپتیدها پس از رها شدن از زنجیره پروتئینی، فعالیتهای بیولوژیکی مشخصی را از خود نشان میدهند و دارای خواص آنتیاکسیدانی، ضد میکروبی، ضد دیابتی و ضد سرطانی نیز هستند. این پژوهش، با هدف تولید پپتیدهای زیست فعال از پروتئین سویا، از طریق تخمیر زیستی توسط باکتریهای باسیلوس سابتلیس، باسیلوس لیکنیفورمیس، قارچ آسپرژیلوس اورایزا، و هیدرولیز توسط اتوکلاو، انجام پذیرفت. همچنین، ارزیابی منابع پروتئینی جداسازی شده و هیدرولیز شده در شرایط آزمایشگاهی صورت گرفت. <br />مواد و روشها: کنجاله سویا ابتدا آسیاب شده و سپس از طریق فرایند استخراج قلیایی و رسوب اسیدی، پروتئین آن جداسازی شد. میکروارگانیسمها نیز در محیط کشت اختصاصی، کشت داده شده و سپس به پروتئین جداسازی شده در مرحله قبل، افزوده شدند و فرایند هیدرولیز تخمیری انجام گرفت. همچنین از دستگاه اتوکلاو نیز برای انجام هیدرولیز استفاده شد. منابع پروتئین جداسازی شده و هیدرولیز شده، برای تعیین ارزش تغذیهای همانند مقدار پروتئین خام، ماده آلی، خاکستر، ماده خشک و عصاره اتری بر اساس روش استاندارد مورد ارزیابی قرار گرفتند. آزمون ارزیابی میزان گاز تولیدی در شرایط برون تنی با هدف ارزیابی تأثیر هیدرولیز منابع پروتئینی و تولید منابع پپتیدی بر میزان فعالیت زیستی منابع پروتئینی انجام شد. بهمنظور استفاده از مایع شکمبه برای انجام آزمون تولید گاز در شرایط برونتنی، از سه رأس گاو نر بالغ هلشتاین که دارای فیستولای شکمبهای بودند، استفاده شد. درنهایت، دادههای حاصل از ارزیابی آزمایشگاهی با استفاده از مدل آماری طرح کاملاً تصادفی توسط نرمافزار 4/9SAS مورد تجزیهوتحلیل آماری قرار گرفتند و مقایسه میانگینها به روش آزمون توکی و در سطح آماری 05/0 انجام شد.<br />یافتهها: نتایج مربوط به تغییرات ترکیب شیمیایی در طی هیدرولیز، نشان داد که تنها افزایش معنیدار (05/0>P) در مقدار ماده خشک تیمار آسپرژیلوس اورایزا نسبت به سایر تیمارها دیده شد (28 درصد). همچنین، مشخص شد که میزان تولید پپتیدهای زیست فعال از پروتئین سویا با روشهای مختلف دارای تفاوت معنیدار بود (05/0>P). بهطوریکه بیشترین میزان پپتیدهای با وزن مولکولی پایین، توسط باکتری باسیلوس لیکنیفورمیس (483/0 میکروگرم بر میلیلیتر) تولید شد. همچنین، نتایج حاصل از روش تولید گاز در شرایط آزمایشگاهی نشان داد که هیدرولیز پروتئین سویا با استفاده از قارچ آسپرژیلوس اورایزا بهطور معنیداری منجر به افزایش میزان گاز تولیدی و بخش قابل تخمیر (به ترتیب 18/318 و 05/421 میلیلیتر بر گرم) شد (05/0>P). ازنظر نرخ تولید گاز و انرژی قابل متابولیسم نیز در تیمار اتوکلاو نسبت به سایر تیمارها افزایش معنیدار (05/0>P) یافت شد (به ترتیب 027/0درصد و 92/255 کیلوژول بر گرم). ازنظر درصد قابلیت هضم ماده آلی نیز در تیمار باسیلوس سابتلیس نسبت به سایر تیمارها افزایش معنیدار (05/0>P) مشاهده شد (10/78درصد). <br />نتیجهگیری: نتایج کلی تحقیق نشان داد که هیدرولیز کنجاله سویا از طریق تخمیر زیستی و هیدرولیز توسط اتوکلاو، میزان تولید پپتیدهای زیست فعال را افزایش داد و باکتری باسیلوس لیکنیفورمیس بیشترین میزان پپتید را تولید کرد. همچنین، تیمار آسپرژیلوس اورایزا نسبت به سایر تیمارها، بیشترین افزایش را در میزان گاز تولیدی و بخش قابل تخمیر ایجاد نمود که نشان دهنده تأثیر مثبت تولید پروتئین هیدرولیز شده با این روش در افزایش فعالیت زیستی پروتئین کنجاله سویا است.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220The effect of inorganic, organic and nano-zinc sources on growth performance, blood parameters and antioxidant activity of Sanjabi lambsتأثیر منابع معدنی، آلی و نانو روی بر عملکرد رشد، فراسنجههای خونی و فعالیت آنتیاکسیدانی در برههای سنجابی1932584710.22069/ejrr.2021.18983.1786FAبهاره صوفیدانشجوی دکتری ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه ارومیه،یونس علی علی جودانشیار، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه ارومیه،حسن خمیسآبادیدانشیار پژوهشی بخش تحقیقات علوم دامی مرکز تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی و منابع طبیعی، سازمان تحقیقات آموزش و ترویج کشاورزی، کرمانشاه، ایران،زینب خوببختدکتری فیزیولوژی دام و طیور ، دانشگاه گیلانJournal Article20210613Background and objectives: Zinc is one of the most important and essential trace elements that plays a vital role in many biological processes such as the activity of enzymes and hormones, cell membrane stability, gene expression, cell division and antioxidant defense. Therefore, this experiment was performed to compare the effects of supplementation of nano (zinc nano oxide), organic (zinc polysaccharide) and inorganic (zinc sulfate) forms of the trace element zinc on performance, antioxidant status and some blood parameters of growing Sanjabi lambs.<br />Materials and Methods: This study was performed on 20 male Sanjabi lambs (approximate age 4.5 months and mean weight 29.55 ± 1.1 kg). Treatments include 1) control group (basic diet without zinc supplement), 2) zinc sulfate group, 3) zinc-polysaccharide group 4) zinc nano oxide group. The amount of zinc added in each experimental group was 20 mg / kg dry matter. The diet was given to the lambs freely for 60 days in the morning and evening. In order to evaluate the growth performance, weight loss was performed at the beginning of the experiment and then at 15-day intervals. To determine the amount of dry matter consumed, the amount of feed and its residue were measured daily for each animal. To measure blood parameters and antioxidant status, blood samples were taken in the first days, 30 and 60. Data were analyzed using SAS statistical software version 9.2 using Mixed procedure and Duncan test was used to compare the means at the probability level of 0.05.<br />Results: The use of zinc supplement in different forms had no effect on the growth performance of lambs (P >0.05). The use of 20 mg zinc per kg of dietary dry matter in different forms caused a significant increase in plasma compared to the control group (P <0.05), but had no significant effect on plasma copper and iron concentrations and serum calcium and phosphorus(P >0.05). The activity of superoxide dismutase increased in the groups supplemented with zinc (P <0.05). Despite the decrease in serum malondialdehyde index in the zinc supplemented groups compared to the control treatment, this difference was significant only in the zinc nano oxide group (P <0.05). The use of different forms of zinc had no effect on the total antioxidant capacity (P >0.05).<br />Conclusion: The results of this experiment showed that the use of zinc supplement in different forms (inorganic, organic and nano) increases the concentration of zinc in plasma. In addition, it reduces the malondialdehyde index and increases the activity of superoxide dismutase enzyme.عنصر روی یکی از مهمترین و ضروریترین عناصر کممصرف بوده که در بسیاری از فرآیندهای زیستی مانند فعالیت آنزیمها و هورمونها، پایداری غشاهای سلولی، بیان ژن، تقسیم سلولی و دفاع آنتیاکسیدانی نقش حیاتی دارد. این ماده معدنی ازنظر کمیت پس از آهن دومین عنصر کمیاب موجود در بدن است و بهطور ضعیفی در بافتهای بدن ذخیره میشود لذا مصرف مداوم آن در جیره غذایی برای حفظ عملکردهای طبیعی و فیزیولوژیکی ضروری است؛ بنابراین، این آزمایش با هدف مقایسه اثرات مکمل کردن شکلهای نانو (نانواکسیدروی)، آلی (رویپلیساکارید) و معدنی (سولفاتروی) عنصر کممصرف روی بر عملکرد، وضعیت آنتیاکسیدانی و برخی فراسنجههای خونی برههای در حال رشد نژاد سنجابی انجام شد.<br />مواد و روشها: این پژوهش بر روی تعداد 20 رأس بره نر سنجابی (سن تقریبی 5/4 ماه و میانگین وزن 1/1±55/29 کیلوگرم) در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد تیمارها شامل 1) گروه شاهد (جیره غذایی پایه فاقد مکمل روی)، 2) گروه سولفات روی، 3) گروه رویپلیساکارید 4) گروه نانو اکسید روی و مقدار روی اضافهشده در هر گروه آزمایشی 20 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک بود. جیره غذایی بهصورت آزاد و در دو نوبت صبح و عصر به مدت 60 روز در اختیار برهها قرار گرفت. بهمنظور بررسی عملکرد رشد، وزنکشی در ابتدای آزمایش و سپس با فواصل 15 روزه انجام شد. جهت تعیین مقدار ماده خشک مصرفی، میزان خوراک دادهشده و پسماند آن برای هر دام بهصورت روزانه اندازهگیری شد. همچنین جهت اندازهگیری فراسنجههای خونی و وضعیت آنتیاکسیدانی، خونگیری در روز اول، 30 و 60 آزمایش انجام شد.<br />یافتهها: استفاده از مکمل روی به شکلهای مختلف تأثیری بر عملکرد رشد برهها نداشت (05/0<P). استفاده از 20 میلیگرم روی در کیلوگرم ماده خشک جیره به شکلهای مختلف سبب افزایش معنیدار روی پلاسما نسبت به گروه شاهد شد (05/0>P)، ولی تأثیر معنیداری بر غلظت مس و آهن پلاسما و کلسیم و فسفر سرم خون نداشت (05/0<P). فعالیت آنزیم سوپراکسیددیسموتاز در گروههای مکمل شده با عنصر روی افزایش یافت (05/0>P). علیرغم کاهش شاخص مالوندیآلدئید سرم در گروههای مکمل شده با روی نسبت به تیمار شاهد این اختلاف تنها در گروه نانو اکسید روی معنیدار بود (05/0>P). استفاده از شکلهای مختلف عنصر روی تأثیری بر ظرفیت تام آنتیاکسیدانی نداشت (05/0<P).<br />نتیجهگیری: نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد، صرفنظر از شکل منبع روی، افزودن 20 میلیگرم روی در کیلوگرم ماده خشک، به جیره پایه برههای در حال رشد، سبب بهبود وضعیت روی پلاسما و افزایش فعالیت آنزیم سوپراکسیددیسموتاز شد، در حالیکه استفاده از نانوروی در کاهش شاخص مالوندیآلدئید، نسبت به سایر شکلهای روی (معدنی و آلی) مؤثرتر بود.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220Effect of different levels of hatchery wastes on growth performance, nutrients digestibility, ruminal and blood parameters in fattening lambsتاثیر تغذیه سطوح مختلف پودر ضایعات جوجه کشی بر عملکرد، گوارشپذیری و فراسنجه های تخمیری شکمبه و خون بره های پرواری3348584810.22069/ejrr.2021.19435.1805FAزهرا فیروزیدانشآموخته کارشناسی ارشد، بخش مهندسی علوم دامی، دانشکده کشاورزی،
دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانامید دیانیاستاد، ، بخش مهندسی علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران0000-0002-7067-8242احمد آیت اللهیدانشیار ، بخش مهندسی علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانرضا طهماسبیدانشیار ، بخش مهندسی علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانامین خضریدانشیار ، بخش مهندسی علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایرانزهره حاج علیزادهدانشآموخته دکتری بخش مهندسی علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران0000-0002-8052-8133Journal Article20210829Background and objectives: Processing and treatment of agricultural residues and by-products is a good economical solution for reusing them into the product cycle specially in animal feeding. The production a huge quantity of hatchery waste (HW) in the poultry industry has raised concerns about environmental pollution. Nutrients and energy in wastes, litter of broiler and hatchery after eliminating of their pathogens, can be recycled and used in livestock diets. Therefore, the purpose of this experiment was to investigate of the effect of feeding different levels of HW as the main source of dietary protein on lamb’s performance, nutrients digestibility, rumenal fermentation and blood parameters. <br />Materials and methods: Twenty-four Kermani male lambs with an average initial weight of 23±0.33 kg and six months’ age, were used in a completely randomized design. The experimental diets included control diet and diets containing 3 and 6% of HW. To estimate of feed intake, the remaining feed of lambs collected and weighed daily before the morning meal. At the end of every two weeks the lambs are weighed for calculation of daily weight gain. Nutrients digestibility measured by acid insoluble ash marker method. Rumen liquid samples taken from lambs before and 3 and 6 h after feeding for NH3-N, pH and volatile fatty acids measuring. Blood samples were collected at the end of period and 3 h post morning feeding for determination of blood biochemical factors. At the end of main period, all lambs were slaughtered following an overnight fast and skinned. Empty body were weighted and stored at 4 °C for 24 hours (for determination of cold carcass weight).<br />Results: In the present study, performance and dry matter intake in lambs fed with 6% hatchery waste powder were significantly higher than the control group (P<0.05). Dry matter, organic matter and crude protein digestibility was not affected by HW. But, neutral and acid detergent fiber digestibility decreased (P<0.05) by adding of HW in lamb’s diet. Adding of HW in lambs’ diet, increased warm and cold carcass weights linearly (P<0.05). The pH, protozoa population and NH3-N concentration in the rumen were not affected by the experimental diets. The HW in diet caused to decreasing (P<0.05) and increasing acetic and propionic acids concentration in lambs, respectively. Blood cholesterol and glucose level in lambs fed HW were significantly higher than other groups (P<0.05). but other factors such as BUN and total protein were not different among the experimental diets.<br />Conclusion: The chemical composition of the HW indicates that this by-product is relatively appropriate nutritious. Because of increase in feed intake and performance and too alter in ruminal fermentation characteristics, this waste can be used as part of a concentrate in the diet of lambs.سابقه و هدف: فرآوری و تبدیل محصولات جانبی، پسماندها و ضایعات کشاورزی و استفاده مجدد از آنها در چرخه تولید، راه حلی مناسب برای استفاده اقتصادی از این نوع محصولات بهویژه در تغذیه دام، طیور و آبزیان و یا در صنایع وابسته میباشد. در بخش پرورش طیور طبق گزارشات موجود سالیانه هزاران تن کود دامی و مرغی، ضایعات کشتارگاهی و ضایعات صنایع مرغداری بهوجود میآیند که قابلیت مصرف توسط انسان را نداشته و حتی سبب آلودگی محیط زیست میشوند. مواد مغذی و انرژی موجود در فضولات، بستر، ضایعات کشتارگاهی طیور و کارخانجات جوجهکشی پس از حذف عوامل بیماریزا، قابل بازیافت و استفاده در جیرههای دام و -طیور میباشد. در تحقیق انجام شده تاثیر استفاده از پودر ضایعات و باقیمانده موسسات جوجهکشی بر عملکرد، گوارشپذیری مواد مغذی، فراسنجههای تخمیری شکمبه و خون برههای پرواری مورد بررسی قرار گرفت.<br />مواد و روشها: در این آزمایش تعداد 30 راس بره نر کرمانی با میانگین وزنی3/0±23 کیلوگرم و سن حدود شش ماهگی انتخاب شده و به سه گروه دهتایی در قالب طرح کاملا تصادفی تقسیم شدند. به هر گروه یک جیره آزمایشی اختصاص داده شد. پودر ضایعات جوجه-کشی از کارخانه جوجهکشی واقع در شمال کشور تهیه شد و پس از تعیین ترکیب شیمیایی در سه سطح متفاوت صفر، سه و شش درصد در جیره برههای پرواری استفاده گردید. جهت تعیین گوارشپذیری مواد مغذی از روش اندازهگیری مارکر داخلی خاکستر نامحلول در اسید استفاده گردید. در پایان 90 روز دوره اصلی پرواربندی، از مایع شکمبه برهها در ساعات صفر، سه و شش ساعت پس از مصرف خوراک توسط لوله مری متصل به دستگاه ساکشن، جهت تعیین pH، نیتروژن آمونیاکی، جمعیت پروتوزوآ و اسیدهای چرب فرار نمونه-گیری بهعمل آمد. در آخرین روز دوره و در ساعت پیش از مصرف خوراک، خونگیری از برهها از ورید وداج جهت تعیین فراسنجههای بیوشیمیایی انجام گرفت. سپس برهها در پایان دوره و پس از یک گرسنگی شبانه کشتار شده و لاشه سرد و گرم آنها توزین شد.<br />یافتهها: مصرف ماده خشک و اضافه وزن در برههای تغذیه شده با شش درصد پودر ضایعات جوجهکشی بهطور معنیداری بیشتر از گروه شاهد بود (05/0>P)، در حالی که گوارشپذیری ظاهری الیاف نامحلول در شویندهاسیدی و خنثی تحت تأثیر افزودن پودر ضایعات جوجهکشی کاهش یافت. استفاده از شش درصد پودر ضایعات موجب افزایش وزن لاشههای گرم و سرد شد (05/0>P). میزان pH، غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه و جمعیت پروتوزوآ تحت تأثیر جیرههای آزمایشی قرار نگرفت، در حالی که غلظت اسید پروپیونیک با افزودن ضایعات جوجهکشی به جیره افزایش و غلظت اسید استیک بهطور معنیداری کاهش یافت (05/0>P). سطح کلسترول و همچنین گلوکز خون در برههای تغذیه شده با شش درصد ضایعات جوجهکشی از گروه شاهد بیشتر بود (05/0>P)، لیکن آنزیمهای کبدی و نیتروژن اورهای خون تحت تاثیر قرار نگرفتند.<br />نتیجهگیری: با توجه به نتایج بهدست آمده، ترکیب شیمیایی پودر ضایعات جوجهکشی نشان داد که این فرآورده فرعی از نظر مواد مغذی در سطح مناسبی بوده و با توجه به تغییر مولار اسیدهای چرب فرار شکمبهای، بهبود مصرف خوراک و اضافه وزن در برههای پرواری، میتوان از آن تا سطح 6 درصد بهعنوان بخشی از مکملهای پروتئینی در جیره برههای پرواری استفاده نمود.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220The effect of maternal factors on growth, skeletal growth factors, and serum total protein of Holstein dairy calvesتاثیر عوامل مادری بر رشد، شاخصهای رشد اسکلتی و پروتئین تام سرم خون گوسالههای شیرخوار هلشتاین4964584910.22069/ejrr.2021.19466.1807FAمیترا آقاخانیدانشجوی دکتری تغذیه دام، ، گروه علوم دامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران،0000-0002-7550-6714امیر داور فروزنده شهرکیدانشیار، گروه علوم دامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران،0000-0002-1844-967Xسید نورالدین طباطباییاستادیار ، گروه علوم دامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران،0000-0002-7863-7402مجید طغیانیاستاد، گروه علوم دامی، واحد اصفهان (خوراسگان)، دانشگاه آزاد اسلامی، اصفهان، ایران،0000-0003-0470-856Xحسن رفیعیاستادیار، بخش تحقیقات علوم دامی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان، سازمان تحقیقات،
آموزش و ترویج کشاورزی، اصفهان، ایران.0000-0002-4230-2598Journal Article20210912Background and objective: The aim of this study was to investigate maternal factors including dry period length, parity, calving type, calf number per calving, and calving body condition score on body weight (BW), serum total protein (STP) concentration, and body structure growth of female Holstein dairy calves. <br />Materials and methods: 152 Holstein dairy cows and their female calves were studied in this experiment. The calves were weighed at birth and moved to individual pens bedded with sawdust, Fresh colostrum samples were collected from 152 Holstein dairy cows. Maternal effects include: number of births from 2 to 5. Type of childbirth: single or multiple, natural or hard birth. Dry period length which includes: Group 1 - under 45 days. Group 2- 46 to 60 days. Group 3 - 61 to 75 days and group 4- Over 75 days. Calves' BW was also measured on days 30 and 60 of the study.<br />Results: Birth BW was not affected by the mother's parity. The parity had an effect on the BW of calves at day 30 and 60, whereas, the lowest calves BW at day 30 was revealed in the five lactation cows. Also, the calves that were born to mothers who entered their second lactation were heavier than other calves at day 60 (P <0.05). Calf BW at birth, 30, and 60 days of age was affected by the number of calves at birth and the type of calving (P <0.05) so that singleton calves and normal birth calves had more BW. day 60 (P <0.05) was significant so that the mothers with dry period length less than 45 and more than 75 days had the lowest and highest 60-day calves BW. Serum total protein was affected by parity, calves’ number per calving, type of calving, and calving body condition score (P <0.05). In addition, the effect of calving type on STP concentration at birth and day 10 tended to be significant, while at day 35 normal birth calves had greater STP than dystocia birth calves. Withers height and body length in calves born to five lactations mothers were lower than other parities (P <0.05). Heart girth at birth and hip height at day 60 of age was higher in calves were born to mother with a dry period length more than 75 days (P <0.05). Body structure at birth and day 60 was higher for singleton calves than for twin calves and calves born with normal calving than calves born with dystocia (P <0.05).<br />Conclusion: The results of the current experiment showed that factors related to the physiological status of dams and calving type affect the immunity status and performance of infant's calves.سابقه و هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل مربوط به مادر (اثرات مادری) شامل طول دوره خشکی، تعداد شکم زایش، نوع زایش، تعداد گوساله در زایش و نمره وضعیت بدن گاو در زمان زایش بر وزن تولد، غلظت پروتئین تام سرم خون و فراسنجههای رشد اسکلتی گوسالههای ماده شیرخوار هلشتاین بود. <br />مواد و روشها: 152 راس گاو شیری هلشتاین و گوسالههای ماده آنها در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. گوسالهها در بدو تولد وزن کشی شدند. نمونه آغوز تازه از 152 گاو شیری هلشتاین جمع آوری شد. اثرات مادری شامل: تعداد شکم زایش از 2 تا 5. نوع زایش: یک قلو یا چندقلو، طبیعی یا سخت زایی، طول دوره خشکی که شامل: گروه 1- زیر 45 روز. گروه 2- 46 تا 60 روز. گروه 3- 61 تا 75 روز و گروه 4- بالای 75 روز تقسیم بندی گردید. همچنین در روز 30 و 60 آزمایش وزن بدن گوسالهها اندازه گیری و ثبت شدند.<br />یافتهها: وزن بدن گوسالهها در زمان تولد تحت تاثیر شکم زایش مادر قرار نگرفت. شکم زایش گاو بر وزن بدن گوسالهها در 30 روزگی و 60 روزگی اثر داشت، بطوریکه وزن گوسالههای متولد شده از مادران با 5 شکم زایش در 30 روزگی در مقایسه با گوسالههای مادران با شکم 2، 3 و 4 کمتر بود (05/0P<). همچنین در 60 روزگی نیز گوسالههای متولد شده از مادران با شکم زایش 2 در مقایسه با سایر گوسالهها وزن بیشتری داشتند (05/0P<). وزن گوسالهها در تولد، 30 و 60 روزگی تحت تاثیر نوع تولد گوساله و نوع زایش قرار گرفت (05/0P<)، بطوریکه گوسالههای تک قلو و گوسالههای متولد شده از زایمان طبیعی وزن بیشتری داشتند. کمترین و بیشترین وزن 60 روزگی به ترتیب در گوسالههای مادران با طول دوره خشکی کمتر از 45 و بیشتر از 75 روز مشاهده گردید. پروتئین تام سرم تحت تاثیر شکم زایش، تعداد گوساله در هر زایش، نوع زایش و نمره وضعیت بدنی گاو در زمان زایش قرار گرفت (05/0P<). به علاوه اثر نوع زایش بر غلظت پروتئین تام سرم گوسالهها در تولد و 10 روزگی تمایل به معنی داری داشت، درحالیکه در 35 روزگی در گوسالههای متولد شده با زایش طبیعی در مقایسه با گوسالههای حاصل از سخت زایی بیشتر بود. فراسنجههای ارتفاع جدوگاه و طول بدن در گوساله-های متولد از مادران با شکم زایش 2، 3 و 4 بیشتر از 5 بود (05/0P<). دور سینه در بدو تولد و ارتفاع هیپ در 60 روزگی در گوساله-های مادران با طول دوره خشکی بیشتر از 75 روز بیشتر بود (05/0P<). فراسنجههای رشد اسکلتی در تولد و 60 روزگی برای گوساله-های تک قلو نسبت به دوقلو و گوسالههای متولد شده با زایش طبیعی بیشتر بود (05/0P<). <br />نتیجه گیری: به طور کلی نتیجه آزمایش نشان داد عوامل مربوط به وضعیت فیزیولوژیک مادر و نحوه زایش بر وضعیت ایمنی و عملکرد گوسالههای شیرخوار اثر دارد.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220Histomorphometry and histopathology of small and large intestine of fattening Arabi lambs fed with whole branches of Albizia lebbeckهیستومورفومتری و هیستوپاتولوژی روده ی کوچک و بزرگ بره های پرواری تغذیه شده با سرشاخههای کامل برهان (Albizia lebbeck)6580585010.22069/ejrr.2021.19631.1812FAهادی اردشیریدانشجوی کارشناسیارشد تغذیه دام ، گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستانمرتضی چاجیاستاد، گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان0000-0002-9336-4094امید خراسانیدکتری تغذیهدام، هنرستان خوارزمی دزفولفرشاد باغباناستادیار، گروه دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یاسوجJournal Article20211029Background and objectives: Morphological features of the gastrointestinal tract, namely the epithelial tissue and rumen papilla, villi, and crypts of the small intestine are the most important indicators for judging the digestibility capacity, metabolism, and absorption and production performance of animals in the future. Multipurpose trees such as Albizia lebbeck can be used as a source of nitrogen in ruminant diets. The foliage of these trees is used as an inexpensive source of nitrogen and also contains energy, minerals, and vitamins. Tannins, cyanides, oxalates, saponins, and trypsin inhibitors have been suggested as anti-nutritional compounds of Albizia lebbeck. High concentrations of polyphenolic compounds in plants cause tissue damage, loss of epithelial cells, microvilli erosion, and shortening of villi height, which reduces the ability to absorb nutrients. Tannins can inhibit microbial activity and inactivate extracellular endoglucanase in some fiber-digesting bacteria. Tannins can inhibit microbial activity and inactivate extracellular endoglucanase in some fiber-digesting bacteria. Therefore, the aim of this study was to investigate the histomorphometry and histopathology of small and large intestinal tissue of fattening lambs fed foliage of Albizia lebbeck as a feed containing tannins and other secondary polyphenolic compounds.<br />Materials and methods: In this experiment, Twenty-four fattening Arabian male lambs with eight months old and initial body weight of 28.8±5.34 kg were used for 60 days. The experiment was performed in a completely randomized design with three treatments and eight replicates. The experimental treatments were: control diet (without Albizia lebbeck) and control + 50 and 75 percent complete branches of Albizia lebbeck replaced with alfalfa. <br />Results: In the duodenum section, the villi height and crypt depth in the control treatment were higher than other treatments and were significant compared to the treatment containing 75% complete branches of the Albizia lebbeck (P <0.05). The villi width and villi area were also higher in the control treatment than other treatments (P <0.05). The thickness of the muscle layer in the treatment receiving 75% of the complete branches of the Albizia lebbeck was higher than other treatments (P <0.05). In the jejunum section, the villi height, villi width and villi area in the control treatment were higher than other treatments (P <0.05). The crypt depth in the control treatment was higher than other treatments and was significant compared to the treatment containing 50% complete branch of the Albizia lebbeck (P <0.05). The thickness of the muscle layer in the control treatment was higher than other treatments and was significant compared to the treatment containing 50% of the complete branches of Albizia lebbeck (P <0.05). In the ileum, the thickness of the muscle layer in the control treatment was higher than other treatments (P <0.05). Infiltration of inflammatory cells in the control treatment was higher in different parts of the intestine than other treatments. Feed intake, average daily gain, feed conversion ratio, and feed efficiency were not affected by experimental treatments<br />Conclusion: Compared to the control, In terms of Histopathology use of Albizia lebbeck reduced the penetration of inflammatory cells in the small intestine and large intestine; however, had no effect on feed intake and growth performance. The consumption of Albizia lebbeck is recommended in animals due to the presence of flavonoids, high levels of protein, reduce feed costs, positive tissue effects, and increase NDF digestibility.سابقه و هدف: صفات مورفولوژیک دستگاه گوارش یعنی بافت پوششی و پاپیلای شکمبه، پرزها و کریپتهای رودهی کوچک مهمترین شاخص برای قضاوت در مورد ظرفیت هضم، متابولیسم، جذب و همچنین عملکرد تولید در آینده حیوانات هستند. درختان چند منظوره مانند برهان را میتوان به عنوان منبع نیتروژن در جیره نشخوارکنندگان استفاده کرد. شاخ و برگ این درختان به عنوان یک منبع نیتروژن ارزان قیمت استفاده میشوند و نیز دارای انرژی، مواد معدنی و ویتامینها میباشند. تانن، سیانید، اگزالات، ساپونین و وجود بازدارندههای تریپسین به عنوان ترکیبات ضد تغدیهای برهان ذکر شدهاند. غلظت بالای ترکیبات پلی فنولی موجود در گیاهان باعث ایجاد ضایعات بافتی، از دست دادن سلولهای پوششی، فرسایش میکروویلی و کوتاه شدن ارتفاع پرزها میشود که باعث کاهش ظرفیت جذب مواد مغذی میشود. تاننها میتوانند سبب ممانعت از فعالیت میکروبها شده و باعث عدم فعالیت اندوگلوکوناز خارج سلولی در برخی باکتریهای هضم کننده فیبر شوند. لذا هدف از مطالعهی حاضر بررسی هیستومورفومتری و هیستوپاتولوژی بافت روده کوچک و بزرگ برههای پرواری تغذیه شده با برگ و غلاف برهان به عنوان یک خوراک حاوی تانن و سایر ترکیبات پلیفنولی ثانویه بود. <br />مواد و روشها: در این آزمایش از 24 راس بره نر عربی پرواری 3/1 ± 8 ماهه با وزن اولیهی 34/5 ± 8/28 کیلوگرم به مدت 60 روز استفاده شد. آزمایش در قالب یک طرح کاملا تصافی با 3 تیمار و 8 تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیرهی شاهد، جیره شاهد + 50 و یا ۷۵ درصد جایگزینی سرشاخهی کامل برهان با یونجه بود. <br />یافتهها: در بخش دئودنوم ارتفاع پرز و عمق کریپت در تیمار شاهد از سایر تیمارها بیشتر بود و نسبت به تیمار حاوی 75 درصد سرشاخههای کامل برهان معنیدار بود (05/0P<). عرض پرز و مساحت پرز نیز در تیمار شاهد از سایر تیمارها بیشتر بود (05/0P<). ضخامت لایه عضلانی در تیمار دریافت کنندهی 75 درصد سرشاخههای کامل برهان نسبت به سایر تیمارها بیشتر بود (05/0P<). در بخش ژژنوم ارتفاع پرز، عرض پرز و مساحت پرز در تیمار شاهد از سایر تیمارها بیشتر بود (05/0P<). عمق کریپت در تیمار شاهد از سایر تیمارها بیشتر بود و نسبت به تیمار 50 درصد حاوی سر شاخههای کامل برهان معنیدار بود (05/0P<). ضخامت لایه عضلانی در تیمار شاهد از سایر تیمارها بیشتر بود و نسبت به تیمار حاوی 50 درصد سرشاخههای کامل برهان معنیدار بود (05/0P<). در ایلئوم ضخامت لایه عضلانی در تیمار شاهد از سایر تیمارها بیشتر بود (05/0P<). نفوذ سلولهای التهابی در تیمار شاهد در بخشهای مختلف روده از سایر تیمارها بیشتر بود. مصرف خوراک، میانگین افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل و بازده خوراک تحت تاثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند.<br />نتیجه گیری: در مقایسه با شاهد، مصرف برهان از نظر هیستوپاتولوژی باعث کاهش نفوذ سلولهای التهابی در رودهی کوچک و رودهی بزرگ شد، اما تاثیری بر مصرف خوراک و عملکرد رشد نداشت. بهطور کلی مصرف متعارف برهان به دلیل حضور فلاونوئیدها، میزان پروتئین بالا، کاهش هزینههای خوراک و اثرات بافتی مثبت در تغذیهی دامها توصیه میشود.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220Effects of polyethylene glycol or activated sodium bentonite supplementation on vital signs, blood biochemical and hematological parameters of Saanen goats fed pistachio by-products under heat stressاثرات مکمل سازی پلی اتیلن گلایکول یا بنتونیت سدیم فعال بر مصرف خوراک، علائم حیاتی و فراسنجه های خونی بزهای سانن تغذیه شده با فرآورده های فرعی پسته تحت تنش گرمایی8196585110.22069/ejrr.2022.19678.1820FAمرتضی کردیاستادیار ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه یاسوج0000-0003-2184-0861عباسعلی ناصریاناستاد ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهدJournal Article20211113Background and objectives: Recently, pistachio by-products (PBP) have been used to reduce production costs in ruminant nutrition. However, the tannins and phenolic compounds in PBP as anti-nutritional compounds limit the use of this agricultural by-product in ruminant diets. Therefore, nutritionists recommend the use of tannin-binding compounds such as polyethylene glycol (PEG) in diets with high tannins contain. It has also been shown that sodium bentonite can be used as a tannin inactivator in the diet of ruminants. Therefore, this study was conducted to evaluate the effect of supplementation of polyethylene glycol or activated sodium bentonite (ASB) on feed intake, vital signs, biochemical and hematological parameters of Saanen goats fed pistachio by-products under heat stress.<br />Materials and Methods: Fifteen Saanen male goats were assigned to three treatment groups in a completely randomized design. The experimental period lasted 30 days (25 days for the period before heat stress and 5 days for heat stress). Three experimental diets consisted of a diet containing 30% DM pistachio by-products with no additive (control); the control diet supplemented with PEG at 1% of DM (PEG group), and the control diet supplemented with activated sodium bentonite at 1% of DM (ASB group). To measure dry matter intake, the amount of feed residue was recorded daily. Goats were also weighed at the end of each week to examine weight changes. To measure ruminal pH, on the last day of the experiment and 2 hours after morning feed consumption, ruminal pH was recorded with a pH meter. Heart rate, respiration rate (per minute), and rectal temperature were measured during the last three days of the stress period to record vital signs. Also, on the last day of the experiment, two series of blood samples (5 ml) were collected from the jugular vein to determine biochemical and hematological parameters. Data were statistically analyzed using GLM procedure and SAS 9.1 software.<br /><br />Results: The results showed that the amount of DMI in the control treatment was higher than other groups (P <0.05). Rumen pH was not affected by treatments (P≤0.05). In terms of vital signs, heart rate and respiration in PEG treatment were higher than other treatments (P <0.05). No significant differences were observed between treatments in terms of blood biochemical parameters (P≤0.05). However, according to hematological parameters, the concentration of monocytes, eosinophils, and fibrinogen in PEG treatment were lower than other treatments (P <0.05). Besides, hormonal parameters showed that Cortisol concentration in PEG treatment was significantly higher than other groups (P <0.05). <br /><br />Conclusion: In conclusion, the use of activated sodium bentonite in diets containing 30% PBP to feed goats under short-term heat stress can increase the monocyte concentration and strengthen the immune system in these animals without adversely affecting DMI, vital factors, and animal welfare.سابقه و هدف: اخیراً از فرآوردههای فرعی پسته به منظور کاهش هزینههای تولید در تغذیۀ نشخوارکنندگان استفاده میشود. اما تاننها و ترکیبات فنلی موجود در فرآوردههای فرعی پسته بهعنوان ترکیبات ضدتغذیهای، استفاده از این فرآوردۀ فرعی کشاورزی را در جیره نشخوارکنندگان محدود مینمایند. از اینرو، متخصصان تغذیه استفاده از ترکیبات متصلشونده به تانن مانند پلیاتیلنگلیکول در جیرههای حاوی تانن بالا را توصیه میکنند. همچنین مشخص شده است که بنتونیت سدیم نیز میتواند بهعنوان ماۀ غیرفعالکنندۀ تانن در تغذیۀ نشخوارکنندگان مورد استفاده قرار بگیرد. بنابراین، این پژوهش برای ارزیابی تأثیر مکملسازی پلیاتیلنگلیکول یا بنتونیت سدیم فعال بر مصرف خوراک، علائم حیاتی، فراسنجههای بیوشیمیایی و هماتولوژی خون بزهای سانن تغذیه شده با فرآوردههای فرعی پسته تحت تنش گرمایی کوتاه مدت انجام شد. <br /><br />مواد و روشها: تعداد 15 رأس بز نر نژاد سانن در قالب یک طرح کاملاً تصادفی به سه گروه تیماری اختصاص یافت. این آزمایش برای مدت 30 روز (25 روز برای دوره قبل از تنش گرمایی و 5 روز در شرایط تنش گرمایی) به طول انجامید. در کل دورۀ آزمایش، جیرههای آزمایشی شامل؛ 1- جیره حاوی 30 درصد ماده خشک فرآورده فرعی پسته (گروه شاهد) 2- جیره شاهد مکمل شده با پلیاتیلنگلایکول در سطح 1% ماده خشک جیره (گروه PEG) 3- جیره شاهد مکمل شده با بنتونیت سدیم فعال در سطح 1% ماده خشک جیره (گروه ASB) بودند. برای اندازهگیری مصرف ماده خشک، میزان باقی-مانده خوراک بهطور روزانه ثبت شد. برای اندازهگیری اسیدیته شکمبه در روز آخر آزمایش و 2 ساعت بعد از مصرف خوراک صبح اسیدیته مایع شکمبه با pH متر ثبت گردید. برای ثبت علائم حیاتی، تعداد ضربان قلب، تعداد تنفس (در یک دقیقه) و دمای رکتوم در سه روز آخر آزمایش در دورۀ تنش مورد اندازهگیری قرار گرفتند. همچنین، در روز آخر آزمایش، دو سری نمونه خون (5 میلیلیتر) از رگ وداجی تعیین فراسنجههای بیوشیمیایی و خونشناسی جمعآوری شد. دادهها با استفاده از رویۀ GLM و نرمافزار SAS 9.1 مورد آنالیز آماری قرار گرفتند.<br /><br />نتایج: نتایج آزمایش نشان داد که میزان مصرف خوراک در تیمار شاهد بالاتر بوده است (05/0>P). اسیدیته شکمبه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0≤P). از نظر علائم حیاتی، تعداد ضربان قلب و تنفس در تیمار PEG بالاتر از سایر تیمارها بوده است (05/0>P). بین تیمارها از نظر فراسنجههای بیوشیمیایی هیچ اختلاف معنیداری مشاهده نشد (05/0≤P). امّا از نظر فراسنجههای خونشناسی، غلظت مونوسیتها، ائوزینوفیل و فیبرینوژن در تیمار PEG کمتر از سایر تیمارها بوده است (05/0>P)، و همچنین فراسنجههای هورمونی نشان دادند که غلظت کورتیزول در این تیمار بالاتر از سایر گروهها بود (05/0>P).<br /><br />نتیجهگیری: در مجموع با توجه به دادههای حاصل از این پژوهش نتیجهگیری میشود که استفاده از بنتونیت سدیم فعال در جیرههای حاوی 30 درصد فرآوردههای فرعی برای تغذیۀ بزهای تحت تنش گرمایی میتواند بدون اعمال اثرات منفی بر فاکتورهای حیایی و رفاه حیوان، تا حدودی سبب افزایش غلظت مونوسیت و تقویت سیستم ایمنی در این حیوانات گردد.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220Effects of using ensiled total mixed ration based on fodder beet on performance, digestibility and blood parameters in fattening Zell lambsاثرات استفاده از سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندرعلوفهای برعملکرد، قابلیت هضم و فراسنجههای خون برههای پرواری زل97108585210.22069/ejrr.2022.19726.1823FAپیروز شاکریدانشیار پژوهشی بخش تحقیقات تغذیه و فیزیولوژی دام، موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی0000-0002-5653-6213حسن فضائلیاستاد پژوهشی بخش تحقیقات تغذیه و فیزیولوژی دام، موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی0000-0002-2380-7611علیرضا آقاشاهیدانشیار پژوهشی بخش تحقیقات تغذیه و فیزیولوژی دام، موسسه تحقیقات علوم دامی کشور، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی0000-0001-5035-3865امیرعلی شاکریدانشجوی رشته دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج0009-0006-2788-6712Journal Article20211204Abstract:<br />Background and objectives: Ensiling total mixed ration has been a sustainable alternative to efficiently handle high wet feeds such as fodder beet in ruminant diets. The objective of this study was to determine the effects of using fodder beet in the form of total mixed ration silage on the growth performance, nutrient digestibility and blood metabolites of fattening Zell lambs and compare it’s with conventional diets.<br />Materials and methods: Fourteen Zell male lambs (3–4 months of age and 19.48± 2.20 kg BW) were randomly allocated to 1 of 2 experimental diets with the same nutrients. Experimental diets containing control diet based on alfalfa and wheat straw (CD) and total mixed ration silage based on fodder beet (TMRS). Diets were fed three times daily in three equal portions over a 9-weeks assay following a 2-weeks adaptation period. Lambs were weighed immediately before the morning feeding at the beginning and at 3-weeks intervals until end of the experimental period. At the end of fattening period, the lambs were used to evaluate nutrient digestibility in response to feeding experimental diets. Furthermore, blood samples were collected from the Jugular veins of the lambs for measuring of glucose, total protein, albumin and liver enzymes such as alanine aminotransferase (ALT) and aspartate transaminase (AST).<br />Results: At the end of experiment, average body weight and daily weight gain of lambs were not affected by experimental diets, but feed intake was tended to greater for TMRS group (975.1 g/d) than CD group (845.4 g/d) (P=0.09). Feed conversion ratio of lambs in CD group was greater (5.89 vs. 6.86) than TMRS group (P=0.05). There was no difference in digestibility of dry matter and organic matter across experimental diets, but digestibility of neutral detergent fiber in TMRS group was greater than CD group (40.5 vs. 33.7 %). The lambs fed CD had higher albumin concentration (p<0.01), and glucose and ALT were tended to greater (P=0.09) than those fed TMRS, however, concentration of total protein and AST were not affected by diets.<br />Conclusion: It was concluded that storage of fodder beet by total mixed ration silage method is associated with an optimal fermentation and it seem to be an appropriate method for long-term storage while maintaining quality. The lambs fed with TMRS diet than those fed with CD diet had similar final weight and daily weight gain and more feed intake.<br />Keywords: Digestibility, fattening, fodder beet, performance, silage, total mixed ration.سابقه و هدف: تهیه سیلاژ خوراک کامل با مواد خوراکی حاوی رطوبت بالا یک جایگزین مناسب برای مدیریت مؤثر این مواد خوراکی در جیره نشخوارکنندگان است. این تحقیق با هدف استفاده از چغندرعلوفهای در جیره برههای پرواری با روش تهیه سیلاژ خوراک کامل و مقایسه آن با جیرههای رایج انجام شد. <br />مواد و روشها: تعداد 14 راس بره نر نژاد زل با سن 3 تا 4 ماه و میانگین وزن 20/2 ± 48/19 کیلوگرم بهصورت تصادفی به دو گروه 7 رأسی یکسان تقسیم شدند و با یکی از دو جیره آزمایشی با مواد مغذی یکسان شامل جیره شاهد بر پایه یونجه و کاه گندم و جیره سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندرعلوفهای تغذیه شدند. دو هفته دوره عادتپذیری به جایگاه و جیرههای غذایی درنظر گرفته شد و سپس دوره آزمایش بهمدت 9 هفته ادامه یافت. در طول آزمایش خوراک مصرفی سه بار در روز در حد مصرف اختیاری در اختیار بره ها قرار گرفت. وزنکشی از برهها قبل از شروع آزمایش انجام شد و سپس هر سه هفته یکبار تکرار گردید. پس از پایان دوره پروار، قابلیت هضم جیرههای آزمایشی در قفسهای متابولیکی و از طریق جمعآوری کامل مدفوع تعیین شد. همچنین از ورید گردن برهها خونگیری شد و غلظت گلوکز، پروتئین کل، آلبومین و آنزیمهای کبدی آلانین آمینو ترانسفراز (ALT) و آسپارتات ترانس آمیناز (AST) در پلاسمای خون آنها تعیین شد.<br />یافتهها: میانگین وزن بدن برهها در پایان آزمایش و میانگین افزایش وزن روزانه برهها بین گروههای آزمایشی مشابه بود. اما خوراک مصرفی روزانه برهها با جیره حاوی چغندرعلوفهای (1/975گرم) نسبت به گروه شاهد (4/845 گرم) بیشتر بود و اختلاف آنها تمایل به معنیداری داشت (09/0=P). نسبت خوراک مصرفی/ افزایش وزن برهها در گروه با جیره شاهد نسبت به گروه با جیره سیلاژ حاوی چغندرعلوفهای بهتر (89/5 در مقابل 86/6) بود (05/0=P). قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی جیرهها مشابه بود، اما قابلیت هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی در جیره حاوی چغندرعلوفهای از جیره شاهد بالاتر (5/40 در مقابل 7/33 درصد) بود (01/0>P). میانگین غلظت آلبومین خون برههای تغذیهشده با جیره حاوی چغندرعلوفهای نسبت به گروه شاهد بیشتر بود (01/0>P) و غلظت بالاتر گلوکز و آنزیم کبدی ALT نسبت به گروه شاهد تمایل به معنیداری داشت (09/0=P)، اما میانگین غلظت پروتئین کل وAST پلاسما بین دو گروه مشابه بود.<br />نتیجهگیری: تخمیر مطلوبی در سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندرعلوفهای انجام گرفت و به نظر میرسد روش مناسبی برای نگهداری طولانی مدت آن با حفظ کیفیت باشد. برههای پرواری تغذیهشده با سیلاژ خوراک کامل بر پایه چغندرعلوفهای در مقایسه با برههای تغذیهشده با جیره بر پایه یونجه و کاه، وزن نهایی و افزایش وزن روزانه مشابه و مصرف خوراک بیشتری داشتند.دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539420220220Effect of Malva sylverstris plant on milk quality and production, liver enzymes and nutrients digestibility of Khuzestani Buffaloتاثیر استفاده از گیاه پنیرک بر تولید و کیفیت شیر، آنزیم های کبدی و گوارش پذیری مواد مغذی در گاومیش شیری خوزستانی109120585310.22069/ejrr.2022.18791.1779FAطاهره محمدآبادیاستاد ، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ایران0000-0002-8250-6704سمیه حسینیدانشجوی کارشناسیارشد، دانشکده علوم دامی و صنایع غذایی، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی خوزستان، ایرانJournal Article20210123Background and objective: Metabolites of medicinal plants are used to improve energy efficiency in the rumen and animal productivity. Malva sylverstris is a plant whose cultivation yield in a quarterly period is estimated at 10 tons per hectare. Malva sylverstris leaves and flowers contain tannins, calcium oxalate, pectic substances and mucilage, anthocyanins, rich in vitamins, and due to the presence of vitamin C and flavonoids, many uses have been mentioned for this plant. In some studies, the use of herbs had an increasing effect on milk production performance. <br />This experiment was conducted to investigate the effect of Malva sylverstris nutrition on milk production and composition, liver enzymes, nutrient digestibility, and blood biochemical parameters of dairy buffaloes.<br /><br />Material and methods: Eight khuzestani dairy buffaloes, 4-5 parities, average weight 600±12 kg in the early lactation (forth months), average milk production 6 liter, were used. Buffaloes randomly fed with a diet without Malva sylverstris and diet containing 500 g Malva sylverstri/ dry matter plant for one month. Animals were kept in individual stables and adaption to the diet was performed for one week. Sufficient and clean water was provided to the buffaloes.<br />At the end of the experiment, feed intake, nutrient digestibility, milk production, quality and microbial load of milk were measured. Buffalo blood parameters such as glucose, cholesterol and triglyceride, urea and liver enzymes were determined. The data were analyzed in a completely randomized design and the means were compared with the Tukey test at significance level of 5%.<br /><br />Results: The results showed that milk fat, protein, and lactose of milk did not change in the experimental treatments (P >0.05), but dry matter intake and milk production of buffaloes increased. According to the results, the milk microbial load of buffaloes fed Malva sylverstris decreased (P <0.05). Blood glucose, cholesterol, and triglyceride levels in the Malva sylverstris treatment were lower than the control treatment (P <0.05). Blood urea and liver enzymes were not affected by the treatments (P >0.05). Nutrient digestibility like dry matter, crud protein, and nautral detergent fiber in buffaloes fed Malva sylverstris increased (P <0.05).<br /><br />Conclusion: According to the result of the present study, the use of Malva sylverstris plant in the diet of dairy buffaloes not only did not have negative effects on the production performance of dairy buffaloes but also increased milk production and reduced the microbial load of milk, therefore it can be used as an appropriate supplement in the dairy buffaloes.سابقه و هدف: متابولیتهای ثانویه گیاهان دارویی برای بهبود راندمان استفاده از انرژی در شکمبه و بهرهوری حیوان مورد استفاده قرار میگیرند. پنیرک (Malva sylvestris) گیاهی است که عملکرد کشت آن در یک دوره سه ماهه معادل10 تن در هکتار برآورد گردیده است. برگ و گل پنیرک حاوی تانن، اگزالات کلسیم، مواد پکتیکی و موسیلاژ، آنتوسیانینها و ویتامین ها بوده و وجود ویتامین C و فلاونوئیدها منجر به کاربردهای بسیاری برای این گیاه شده است. در بعضی از مطالعات، استفاده از گیاهان دارویی اثر افزایشی بر عملکرد تولید شیر داشت. این آزمایش به منظور بررسی تاثیر تغذیه گیاه پنیرک بر تولید و ترکیب شیر، آنزیم های کبدی، گوارش پذیری مواد مغذی و فراسنجه های بیوشیمیایی خون گاومیش شیری انجام شد.<br />مواد و روشها: در این آزمایش از هشت رأس گاومیش شیری، شکم چهارم و پنجم، با متوسط وزن 12±600 کیلوگرم که در اوایل شیرواری (ماه چهارم شیردهی) و میانگین تولید 6 لیتر بودند، استفاده شد. گاومیشها بطور تصادفی با جیره بدون پنیرک و جیره حاوی 500 گرم گیاه پنیرک به مدت یک ماه تغذیه شدند. دامها در آخورهای انفرادی مستقر و عادتپذیری آنها به جیره برای یک هفته انجام شد. آب تمیز و کافی در اختیار گاومیشها قرار گرفت.<br />در پایان آزمایش، خوراک مصرفی و قابلیت هضم مواد مغذی، تولید و ترکیب شیر و بار میکروبی شیر اندازه گیری شدند. همچنین فراسنجههای خونی گاومیشها مانند گلوکز، کلسترول، تری گلیسرید، نیتروژن اورهای خون و آنزیمهای کبدی نیز تعیین شد. دادههای این طرح در قالب طرح کاملا تصادفی تجزیه و تحلیل شدند و مقایسه میانگینها با آزمون توکی در سطح معنی داری 5 درصد انجام شد. <br />یافتهها: نتایج نشان داد که چربی، پروتئین و لاکتوز شیر در تیمارهای آزمایشی تغییر نکرد (05/0P >)، اما ماده خشک مصرفی گاومیشها و تولید شیر افزایش یافت (05/0P <). بر طبق نتایج، بار میکروبی شیر گاومیشهای تغذیه شده با گیاه پنیرک، کاهش یافت (05/0P <). میزان گلوکز، کلسترول و تری گلیسرید خون در تیمار حاوی پنیرک کمتر از تیمار کنترل بود (05/0P <)، اما اوره خون و آنزیم های کبدی تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفتند (05/0P >). قابلیت هضم مواد مغذی شامل ماده خشک، پروتئین و الیاف نامحلول در شوینده خنثی در گاومیشهای تغذیه شده با گیاه پنیرک افزایش یافت (05/0P <).<br />نتیجهگیری: استفاده از گیاه پنیرک در جیره گاومیشهای شیری نه تنها اثرات منفی بر عملکرد گاومیش شیری نداشت بلکه باعث افزایش تولید شیر و کاهش بار میکروبی شیر شد، بنابراین می تواند به عنوان یک مکمل مناسب در تغذیه گاومیشهای شیری استفاده شود.