دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Effect of different additives on chemical composition, fermentation parameters, digestibility and gas production of Gundelia tournefortii silageتاثیر استفاده از افزودنیهای مختلف بر ترکیب شیمیایی، فراسنجههای تولید گاز و قابلیت هضم سیلاژ کنگر124576410.22069/ejrr.2021.18041.1748FAمسعود ایوبی فردانشآموخته کارشناسیارشد ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووساشور محمد قره باشاستادیار ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووسجواد بیاتاستادیار ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووسفریبا فریوراستادیار ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه گنبدکاووسurcesJournal Article20200527Abstract<br />Background and objectives: Intake of poor quality plants of rangelands and pasture grasses and agriculture by products by ruminants is usually low to maintain animal performance because of their poor digestibility and nutrient deficiency. So, it seems essential to explore new feed resources, which may have potential as an animal feedstuff. So, one possible way to reduce this alimentary deficit is to use of naturally growing forages including Gundelia tournefortii (G. tournefortii). G. tournefortii is one of the most important rangeland plants that can be used to feed livestock. G. tournefortii are known to be a plant with high nutritional value and water content, and are therefore likely to be highly selective for consumption by native herbivores. It is very resistant to cold and dry weather and tolerates high temperature changes. Therefore, due to their diversity, they are able to propagate in large ecological areas and can be dry and semi-arid areas, often as part of forage and even a relatively good source of protein for ruminants. The aim of this study was to evaluate the effect of adding different additives on chemical composition, fermentation characteristics, gas production and digestibility parameters of G. tournefortii silage in a completely randomized design.<br />Materials and methods: Whole forage Gundelia tournefortii were harvested and chopped with a conventional forage harvester under farm condition to length of 3-4 cm. Representative of Gundelia tournefortii forage samples were packed manually, in triplicate into plastic bags. The filled silos were stored at ambient temperature and allowed to ensile for 3, 7, 21 and 45 days. The following treatments were: 1) Gundelia tournefortii silage without any additives (control), 2) control + molasses (5% of DM), 3) control + organic acid (1% of DM), 4) control + barley meal (10% of DM) and 5) control + barley silage (20% of DM). After designated ensiling times, silos were opened and the ensiled forage was mixed thoroughly and then were dried at a 60°C in oven for 48 h and then ground to pass through a 2 mm screen for later analysis. <br />Results: Results showed that different additives had effect on chemical composition of G. tournefortii silage significantly (p<0.05). Treatment G. tournefortii + barley meal had highest dry matter (DM) and organic matter (OM) content compared with others. Fermentation characteristics of silage were affected by different additives (p<0.05) and G. tournefortii treated with molasses had lowest pH. The highest and lowest aerobic stability was observed in organic acid treated silage (42 h) and barley treated silage (31/5), respectively. There were significantly differences among treatments on gas production parameters (P<0.05) and barley meal treated silage (on day 3) had highest gas production potential, organic matter digestibility (OMD) and short chain fatty acid (SCFA). In vitro digestibility of DM and OM were affected by additives (P<0.05). Treatment control (on day 7) had highest partitioning factor, and microbial crud protein efficiency.<br />Conclusions: Overall, these results indicated that in vitro gas production and digesibilty of G. tournefortii silage were improved by the application of molasses and barley silage as additive and its aerobic stability was improved by using acis asetic.چکیده<br />سابقه و هدف: <br />مصرف گیاهان و علوفههای مرتعی و فرآوردههای فرعی کشاورزی با کیفیت پایین در نشخوارکنندگان، به دلیل قابلیت هضم پایین و کمبود مواد مغذی نمیتواند عملکرد حیوان را حفظ کند. از این رو، به نظر یافتن منابع جدید خوراکی که ممکن است پتانسیل استفاده به عنوان خوراک دام را داشته باشند، ضروری میباشد. بنابراین، یک راه جهت کاستن از این کمبودها استفاده از علوفههای در حال رشد مانند کنگر میباشد. کنگر از مهمترین گیاهان مرتعی بوده که میتواند در تغذیه دام استفاده شود. کنگر گیاهی شناخته شده با ارزش تغذیهای بالا بوده و قابلیت انخاب بالایی تسط حیوانات علفخوار دارد. به آب هوای سرد و خشک مقاوم بوده و در برابر تغییرات دمایی بسیار سازگار میباشد. این گیاه با توجه به این خصوصیات در بسیاری از مناطق خشک و نیمه خشک پراکنش داشته و میتواند در تغذی نشخارکنندگان مورد استفاده قرار بگیرد. لذا، هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر استفاده از افزودنیهای مختلف بر ترکیب شیمیایی، خصوصیات تخمیری و مولفههای تولید گاز و قابلیت هضم سیلاژ کنگر در شرایط برونتنی بود.<br />مواد و روشها: علوفه کنگر در مرحله گلدهی برداشت و توسط چاپر به قطعات حدود 4-3 سانتیمتری خرد شد. گیاه کنگر جمع-آوری شده در سه تکرار در کیسههای پلاستیکی به صورت دستی فشرده و سیلو شدند. سیلوهای پر شده در دمای اتاق نگهداری و برای مدت 3، 7، 21 و 45 روز سیلو شدند. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) سیلاژ کنگر (شاهد، بدون افزودنی)، 2) سیلاژ کنگر + افزودنی ملاس (5 درصد ماده خشک)، 3) سیلاژ کنگر + افزودنی اسید آلی (10 درصد ماده خشک)، 4) سیلاژ کنگر + افزودنی آرد جو (10 درصد ماده خشک) و 5) سیلاژ کنگر + افزودنی قصیل جو (20 درصد ماده خشک) بودند. بعد از سپری شدن زمان معین سیلو کردن، سیلوها باز و نمونهها با هم مخلوط و در دمای 60 درجه سانتیگراد در آون به مدت 48 ساعت خشک شدند. ترکیب شیمیایی نمونهها با استفاده از روشهای استاندارد تعیین شد. بهمنظور برآورد فراسنجههای تولید گاز، از آزمون تولید گاز استفاده شد. قابلیت هضم برونتنی نمونهها با استفاده از روش کشت بسته تعیین شد. دادهها توسط نرم افزار SAS تجزیه شدند. برای مقایسه میانگینها از آزمون حداقل تفاوت معنیدار (LSD) استفاده شد. <br />یافتهها: نتایج نشان داد که افزودنیهای مختلف تاثیر معنیداری بر ترکیب شیمیایی سیلاژ کنگر داشت (05/0P<). از این نظر سیلاژ کنگر + آرد جو دارای ماده خشک و ماده آلی بالاتر بود. بین تیمارهای آزمایشی از نظر فراسنجههای تخمیری pH و نیتروژن آمونیاکی نیز اختلاف معنیداری وجود داشت (05/0P<). از این لحاظ تیمار سیلاژ دارای افزودنی ملاس از pH پایینتری برخوردار بود. از نظر پایداری هوازی سیلاژهای حاوی افزودنی اسید آلی بالاترین (42 ساعت) و سیلاژهای دارای افزودنی قصیل جو پایینترین (5/31 ساعت) پایداری هوازی را داشتند. در بین تیمارها از نظر پارامترهای تولید گاز اختلاف معنیداری وجود داشت (05/0P<) و تیمار دارای افزودنی آرد جو در روز 3 پس از سیلو، بالاترین مقدار پتانسیل تولید گاز، قابلیت هضم ماده آلی و اسیدهای چرب کوتاه زنجیر را داشت. قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در میان تیمارهای مختلف معنیدار بود (05/0P<). سیلاژ شاهد روز 7 پس از سیلو دارای بالاترین میزان عامل تفکیک و بازده تولید توده میکروبی بود.<br />نتیجهگیری: بهطور کلی، نتایج نشان داد که استفاده از افزودنیهای مختلف در مقایسه با تیمار شاهد تأثیر قابل ملاحظهای بر ارزش تغذیهای سیلاژ کنگر داشت.https://ejrr.gau.ac.ir/article_5764_a8ca1a5dd2781b058fe5ff1d6631da7a.pdfدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Pollution study of zoonotic parasitic infections in Liver and Lung of domestic ruminantsمطالعه میزان آلودگی به انگلهای مشترک انسان و دام در کبد و ریه نشخوارکنندگان اهلی2538576510.22069/ejrr.2021.18894.1782FAمحمدرضا ملکیدانشآموخته دکترای حرفهای دامپزشکی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرجبهناز مکریاندانشآموخته کارشناسی مواد و صنایع غذایی، گروه صنایع غذایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوینغزل ملکیدانشآموخته کارشناسی مواد و صنایع غذایی، گروه صنایع غذایی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد قزوینرضا نوریاندکترای تخصصی ایمنی شناسی دامپزشکی، دپارتمان میکروبیولوژی، دانشکده دامپزشکی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایرانJournal Article20210223Background and objectives: The prevalence of zoonotic parasitic diseases in large and small ruminants, which provide an acceptable percentage of protein sources of animal origin, is significant. In the meantime, liver parasites have a special place, because they can cause a lot of economic losses and also cause a lot of direct and indirect damages. Parasitic diseases have created many problems for the development of effective vaccines due to different epidemiological and biological characteristics, including the wide spread and diversity of antibodies and having extremely diverse and complex mechanisms against the immune system. These diseases often occur chronically and show no obvious clinical signs, cause less mortality in the herd, and mainly cause significant economic losses over time. This study aimed to determine the prevalence of various parasitic infections in the liver (Hydatid cyst, Cysticercosis, Fasciola, and Dicrocoelium) and lungs (Hydatid cyst and Strongyloides) of slaughtered animals in industrial slaughterhouses in Qazvin province. <br />Materials and methods: This descriptive-analytical study was carried out in four seasons of spring, summer, autumn and winter in Qazvin province. A total of 95,156 head of livestock, including 54,864 sheep, 22,579 goats and 17,713 cattle, were inspected after slaughter. During this study, the liver and lungs of slaughtered animals were inspected by macroscopic observation.<br />Results: The pollution rate of liver parasites (Hydatid cyst, Cysticercosis, Fasciola, and Dicrocoelium) and lung parasites (Hydatid cyst and Strongyloides) in sheep, goat, and cattle were 4.81 percent, 1.92 percent, and 1.93 percent respectively. The sheep with the highest pollution rate, have a significant difference compared to cattle and goats (P<0.05). Also, liver and lung parasites' pollution rate was 6.17 percent in spring, 7.80 percent in summer, 10.77 percent in autumn, and 10.50 percent in winter. Also, liver and lung parasites' pollution rate was 6.17 percent in spring, 7.80 percent in summer, 10.77 percent in autumn, and 10.50 percent in winter. The highest and lowest rate of infection was observed in autumn and spring (P≤0.05). In inspected livers, the highest rate of parasitic infection was related to dicrocoeliasis; it’s prevalence in sheep, goats, and cattle was 6.02 percent, 5.34 percent, and 6.78 percent respectively. Also, in inspected lungs, the most lesions were related to hydatid disease, the prevalence in sheep, goats, and cattle was 0.51 percent, 0.52 percent, and 0.58 percent respectively. <br />Conclusion: This study shows the prevalence of parasitic diseases in large and small ruminants in this region. Due to these diseases zoonotic nature, the use of appropriate management methods to prevent or control these diseases is crucial.سابقه و هدف: برر سی میزان شیوع بیماریهای انگلی زئونوز در نشخوارکنندگان بزرگ (گاو) و کوچک (گوسفند و بز)، که درصد قابل قبولی از منابع پروتئینی با منشاء دامی کشور را تامین مینمایند، بسیار حائز اهمیت میباشد و در این میان انگلهای کبدی از جایگاه ویژه ای برخوردارند، چرا که میتوانند در طول زمان موجب بروز ضررهای اقتصادی فراوانی گشته و خسارات مستقیم و غیر مستقیم زیادی را به بار آورند. بیماریهای انگلی بدلیل ویژگیهای متفاوت اپیدمیولوژیکی و زیست شناسی، از جمله گسترش وسیع و تنوع پادگنی و دارا بودن مکانیسمهای فوق العاده متنوع و بغرنج در مقابل دستگاه ایمنی مشکلات عدیده ای را جهت پیدایش واکسنهای موثر ایجاد کرده اند و چون بیماریهای انگلی اغلب بصورت مزمن بروز کرده و نشانیهای بالینی آشکاری نشان نمیدهند، کمتر باعث مرگ و میر در گله گردیده و عمدتا در طول زمان موجب بروز ضررهای اقتصادی فراوان می گردند .لذا هدف از انجام این مطالعه، تعیین میزان شیوع انواع آلودگیهای انگلی موجود در کبد (فاسیولا، کیست هیداتید، دیکروسلیوم و سیستی سرکوس) و ریه (کیست هیداتید و استرونژیلوس ها)دامهای کشتار شده در کشتارگاه زیاران استان قزوین میباشد. <br />مواد و روشها: این مطالعه از نوع توصیفی- تحلیلی میباشد و با هدف نمونه برداری مقطعی در چهار فصل بهار، تابستان، پاییز و زمستان انجام گردید و در مجموع از 95156 راس دام شامل 54864 راس گوسفند، 22579 راس بز و 17713 راس گاو پس از کشتار، توسط بازرسین بهداشتی دامپزشکی، بازرسی از لاشه به عمل آمد. در طی این مطالعه از کبد و ریه دام های ذبح شده از طریق مشاهده ماکروسکوپی بازرسی به عمل آمد.<br />یافته ها: از مجموع کبد و ریههای بازرسی شده در طول مطالعه، میزان آلودگی به انگلهای کبدی (فاسیولا، کیست هیداتید، دیکروسلیوم و سیستی سرکوس) و انگلهای ریوی (کیست هیداتید و استرونژیلوس ها)، در گوسفند 81/4 درصد ، در بز 92/1 درصد و در گاو 93/1 درصد تشخیص داده شد. که در این میان گوسفند با بیشترین میزان آلودگی به انگل، دارای اختلاف معنیداری نسبت به گاو و بز میباشد (05/0P<). همچنین فراوانی آلودگی به انگلهای کبدی و ریوی در فصل بهار 17/6 درصد، در فصل تابستان 80/7 درصد، در فصل پاییز 77/10 درصد و در فصل زمستان 50/10 درصد تعیین گردید. که بیشترین میزان آلودگی فصلی به انگلهای کبدی و ریوی در بین نشخوارکنندگان، مربوط به فصل پاییز و کمترین مربوط به فصل بهار میباشد. در بررسی کبدهای بازرسی شده، بیشترین میزان آلودگی انگلی مربوط به بیماری دیکروسلیازیس بود که به ترتیب شیوع آن در کبد گوسفند 02/6 درصد، در بز 34/5 درصد و در گاو 78/6 درصد تشخیص داده شد. همچنین در بررسی ریههای بازرسی شده بیشترین ضایعات مربوط به بیماری هیداتیوز (کیست هیداتید) بود که به ترتیب شیوع کیست هیداتیک در ریه گوسفند 51/0 درصد، در بز 52/0 درصد و در گاو 58/0 درصد تشخیص داده شد. <br />نتیجهگیری: نتایج بدست آمده نشاندهنده فراوانی نسبی بیماریهای انگلی در نشخوارکنندگان بزرگ و کوچک منطقه میباشد، که به دلیل زئونوز بودن اینگونه بیماریها، بکارگیری روشهای مدیریتی مناسب جهت پیشگیری و یا کنترل بیماری توسط مراجع ذیصلاح بسیار حائز اهمیت میباشد.https://ejrr.gau.ac.ir/article_5765_7cf487096902fc504883b41f9912026e.pdfدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Meta-analysis of genome-wide association studies for somatic cells score trait in dairy cowsفراتحلیل مطالعات پویش ژنومی برای صفت نمره سلولهای بدنی در گاوهای شیری3958576610.22069/ejrr.2021.19036.1787FAسمیه بخشعلی زادهدانشجوی دکتری، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهدسعید زره داراناستاد ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد0000-0001-8979-9653علی جوادمنشاستادیار ، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه فردوسی مشهد0000-0001-6016-5905Journal Article20210412Background and objectives: Mastitis is an inflammatory disease in dairy cows that occurs in response to infectious factors. This inflammatory disease have a high negative economic impact on dairy industry. In recent decades, somatic cell score has been used as an indirect method to control mastitis. Resistance to infection disease may be defined as the ability of an animal to have an immune response to prevent the spread of pathogens after infection. Previous studies showed that animals differ in their genetic ability for immune competence. Genetic resistance to mastitis involves interconnected biological mechanisms that result from differences in the response to mastitis that activate and regulate different levels of the immune response. A better understanding of the immune system and the metabolic pathways involved in responding to various pathogens may be used as a complementary approach to control of the disease. Several studies have been evaluated genetic mechanisms affecting somatic cells score in dairy cows. Many candidate genes affecting somatic cells score has been introduced. But the complex relationships between genes and pathways that affect them have not been fully identified yet. The main purpose of this study is to integrate the results of recent genome-wide association studies on somatic cells score using meta-analysis to obtain a set of important genes and pathways.<br />Materials and methods: In this study, a search for the genome-wide association studies dataset in Google Scholar was performed using the keywords Dairy cows, Genome wide association studies, and Somatic cells score. Gene sets were available in different populations of dairy cow breeds (Holstein and Friesian breeds and red cows) in 11 independent studies from 2011 to 2019. 218 candidate genes for somatic cells score were found from genome-wide association studies. The number of common genes in dairy cows was examined using Venn diagram. Then, all available genes were combined and evaluated using meta-analysis. The ClueGO v2.5.4 plugin were used to conduct gene ontology analysis and KEGG pathways. The CluePedia v1.5.4 plugin in Cytoscape v3.7.2 were used to visualize genes and protein-protein interactions. <br />Results: The results showed that U6, DCK, and NPFFR2 genes as the key candidate genes have an important role in combating infection and pathogens in the development of mastitis. Some biological processes, cellular components, molecular functions, and related pathways were identified. The most important biological process, cellular components and molecular function pathways were mesenchymal cell development (P=3.92e-04), apical plasma membrane (P=2.83e-03), and solute: cation symporter activity (P=3.71e-04), respectively.<br />Conclusion: Generally, the results of this study showed that meta-analysis based on a large number of original data revealed the most important candidate genes involved in the fight against mastitis pathways, this information provides a solid foundation for the development of new treatments for mastitis. Therefore, identification of important genes and gene ontology term enrichment (with high power and accuracy) can play an effective role in genomic evaluation and design of breeding programs aimed at controlling mastitis in dairy cows.سابقه و هدف: ورمپستان یک بیماری التهابی در گاوهای شیری است که در پاسخ به قرار گرفتن در محیطی با عوامل عفونی رُخ میدهد. این بیماری التهابی، خسارات اقتصادی فراوانی را بر صنعت گاو شیری وارد میکند. در دهههای اخیر، از امتیازدهی سلولهای بدنی به عنوان روشی غیرمستقیم برای کنترل ورمپستان استفاده شده است. مقاومت در برابر بیماریهای عفونتزا به صورت توانایی پاسخ ایمنی حیوان در جلوگیری از تکثیر عوامل بیماریزا پس از ایجاد عفونت تعریف میشود. مطالعات نشان دادهاند که حیوانات، توانایی ژنتیکی متفاوتی برای ایجاد پاسخ ایمنی در برابر بیماری ورمپستان دارند. مقاومت ژنتیکی به ورمپستان شامل سازوکارهای بیولوژیکی به هم پیوستهای است که در نتیجه تفاوتهای موجود در پاسخ به ورمپستان ایجاد میشود و سطوح مختلف پاسخ ایمنی را فعّال و تنظیم میکند. درک بهتر سیستم ایمنی بدن و مسیرهای متابولیکی درگیر در پاسخ به عوامل مختلف بیماریزا ممکن است به عنوان روشی مکمل برای کنترل بیماری استفاده شود. تحقیقات متعدّدی سازوکارهای ژنتیکی مؤثّر بر امتیازدهی سلولهای سوماتیک را در گاوهای شیری مورد بررسی و ارزیابی قرار دادهاند. بسیاری از ژنهای کاندیدای مؤثّر بر امتیازدهی سلولهای سوماتیک معرفی شده است، امّا هنوز روابط پیچیدهی بین ژنها و مسیرهای مؤثّر بر آن به طور کامل مشخّص نشده است. هدف اصلی این تحقیق، یکپارچهسازی و فراتحلیل نتایج حاصل از تحقیقات اخیر در زمینه مطالعات پویش ژنومی به منظور دستیابی به مجموعهای از ژن-های مهم و مسیرهای غنیشده در ارتباط با بیماری ورمپستان میباشد.<br />مواد و روشها: جستجو برای مجموعه مطالعات پویش ژنومی در گوگل اسکولار با استفاده از کلید واژههای گاوهای شیری، مطالعات پویش ژنومی و امتیازدهی سلولهای بدنی انجام شد. مجموعه ژنهای حاصل در جمعیّتهای مختلفی از نژادهای گاوهای شیری (نژاد هلشتاین و فریزین و گاوهای قرمز رنگ) در 11 مطالعه مستقل از سال 2011 تا 2019 در دسترس بود. تعداد 218 ژن از مطالعات قبلی مطالعات پویش ژنومی، مورد بررسی قرار گرفت. با استفاده از نمودار ون، تعداد ژنهای مشترک در گاوهای شیری مورد بررسی قرار گرفت. سپس، تمامی ژنهای قابل دسترس با استفاده از روش فراتحلیل با هم ترکیب و ارزیابی شدند. برای تجزیه و تحلیل هستیشناسی ژنها و مسیرهای KEGG از پلاگین ClueGO v2.5.4 و برای تجسّم ژنها و تعاملات پروتئین - پروتئین از پلاگین CluePedia v1.5.4 در نرمافزار Cytoscape v3.7.2 استفاده شد.<br />یافتهها: نتایج این مطالعه نشان داد که ژنهای U6، DCK و NPFFR2 به عنوان اصلیترین ژنهای کاندیدا، نقش مهمی در مقابله با عفونت و عوامل بیماریزا در بروز بیماری ورمپستان دارند. فرآیندهای بیولوژیکی، اجزای سلولی، عملکرد مولکولی و مسیرهای مرتبط مورد شناسایی قرار گرفت. مهمترین مسیرهای فرآیند بیولوژیکی، اجزای سلولی و عملکرد مولکولی به ترتیب رشد سلولی مزانشیمی (4e-92/3P=)، غشای پلاسمایی آپیکال (3e-83/2P=) و املاح: فعالیّت همزمان کاتیونی (4e-71/3P=) بودند. <br />نتیجهگیری: در مجموع، نتایج این پژوهش نشان داد که فراتحلیل مبتنی بر ترکیب مطالعات مستقل، مهمترین ژنهای کاندیدا و مسیرهای مقابله با ورمپستان را آشکار مینماید. این اطلاعات پایههای محکمی را برای توسعه درمانهای جدید ورمپستان فراهم می-کند. بنابراین، شناسایی ژنهای مهم و غنیسازی عبارات هستیشناسی ژنها (با توان و صحّت بالا) میتواند نقش مؤثّری در ارزیابی ژنومی و طراحی برنامههای اصلاحنژادی با هدف کنترل ورمپستان در گاوهای شیری داشته باشدhttps://ejrr.gau.ac.ir/article_5766_16561c82796beaf66d5849013e8fe7a9.pdfدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Effects of adding pomegranate peel to diets containing different fatty acid sources on nutrients intake and chewing behavior of primiparous Holstein cowsاثرات افزودن تفاله انار به جیره های حاوی منابع مختلف اسید چرب بر مصرف مواد مغذی و رفتار تغذیه ای گاوهای شیرده یک بار زایش هلشتاین5974576710.22069/ejrr.2021.19157.1791FAبهزاد اخلاقیدانشجوی دکتری، گروه علوم دامی، دانشکده کشاوری، دانشگاه صنعتی اصفهانابراهیم قاسمیاستادیار، گروه علوم دامی، دانشکده کشاوری، دانشگاه صنعتی اصفهان0000-0002-5901-0794مسعود علیخانیدانشیار گروه علوم دامی، دانشکده کشاوری، دانشگاه صنعتی اصفهانحسن رفیعیاستادیار بخش تحقیقات علوم دامی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان اصفهان، سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی، اصفهان، ایران0000-0002-4230-2598Journal Article20210513Background and objective: Primiparous cows are generally more sensitive to low pH, higher concentrations of volatile fatty acids, and postpartum ruminal acidosis than multiparous cows, possibly due to differences in feeding patterns and variation in nutrient intake. The aim of this study was to evaluate the ratio of omega-6 and omega-3 fatty acids in diets with or without pomegranate peel as a rich source of antioxidants, on nutrient intake, chewing behavior, and sorting activity of primiparous Holstein cows.<br />Materials and methods: Primiparous Holstein cows (n = 12) were randomly divided into a Latin square design with a 2 × 2 factorial arrangement of treatments. Each period lasted 28 days with 21 days of adaptation to the diet and 7 days for data collection and sampling. The diet (1.5% dry matter) contained calcium salts of fish oil (CAFO) or palmitic acid-enriched fat (PAF) with (+ PP, 8.7% dry matter) or without (-PP) pomegranate peel.<br />Results: Fats and nonstructural carbohydrate intakes were greater in palmitic acid-enriched fat -fed cows than<br />calcium salts of fish oil -fed cows. Also, intake of dry matter, energy, organic matter, protein, neutral detergent fiber, nonstructural carbohydrate and fats in cows supplemented with +PP diets were greater than cows fed –PP diets. Consumption of particles retained on 8-mm sieve, pan, peNDF8 in cows on +PP diets were greater than those in -PP cows. Cows fed palmitic acid-enriched fat treatment had less rumination time per kg of neutral detergent fiber, peNDF8 and peNDF1.18 than calcium salts of fish oil -fed cows. Also, palmitic acid-enriched fat treated cows had less chewing time per kg of peNDF8 and peNDF1.18 than cows in calcium salts of fish oil treatments. Sorting activity against long particle and peNDF1.18 and in favor of medium particle were higher in cows fed –PP diets than those in cows fed +PP treatments. Eating meal number per day increased and time between meals and duration of each meal decreased in –PP-fed cows than those in +PP-fed cows. Rumination and chewing time per kg of peNDF1.18 intakes were greater in –PP cows than +PP cows. <br />Conclusion: Under the conditions of this experiment and in primiparous cows, palmitic acid-enriched fat -fed cows had less chewing and rumination times per kg of peNDF intake than calcium salts of fish oil treatment however, the sorting activity and chewing pattern were not affected. Pomegranate peel increased nutrients intake, reduced sorting against long portions and fiber, as well as reduced the meals number and increased the duration of each meal.سابقه و هدف: گاوهای یک بار زایش نسبت به چندبار زایش عموما به pH پایین، غلظت بیشتر اسیدهای چرب فرار و ایجاد اسیدوز شکمبهای پس از زایش حساسیت بیشتری دارند که احتمالا به علت تفاوت در الگوی تغذیهای و تنوع در مصرف مواد مغذی میباشد. هدف از این مطالعه ارزیابی نسبت اسیدهای چرب امگا-6 و امگا-3 در جیره ها با یا بدون پوسته انار به عنوان یک منبع غنی از آنتی اکسیدان، بر مصرف مواد مغذی، رفتار تغذیه ای و جداسازی گاوهای یک بار زایش هلشتاین است. <br />مواد و روشها: گاوهای هلشتاین یک بار زایش (تعداد = 12) به طور تصادفی به یک طرح مربع لاتین با ترتیب فاکتوریل 2×2 از تیمارها تقسیم شدند. هر دوره 28 روز با 21 روز عادت دهی به جیره و 7 روز برای جمع آوری داده و نمونه ها به طول انجامید. جیره (5/1 درصد ماده خشک) حاوی چربی کلسیمی روغن ماهی (CaFO) یا چربی پالم (PAF) همراه با پوسته انار (+PP، 7/8 درصد ماده خشک) یا بدون پوسته انار (–PP) بود. <br />یافتهها: برای گاوهای تیمار PAF، مصرف کربوهیدرات های غیرالیافی و چربی بالاتر از تیمار CaFO بود. همچنین مصرف ماده خشک، انرژی، ماده آلی، پروتئین، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، کربوهیدرات های غیرالیافی و چربی در گاوهای مصرف کننده جیره های +PP نسبت به گاوهای –PP بالاتر بود. مصرف ذرات باقیمانده بر الک 8 میلی متر، سینی، peNDF8 در گاوهای تیمار +PP نسبت به تیمار –PP بالاتر بود. گاوهای تغذیه شده با تیمار PAF نسبت به CaFO زمان نشخوار کمتری بر اساس دقیقه بر کیلوگرم الیاف شوینده خنثی، peNDF8 و peNDF1.18 مصرفی داشتند. همچنین گاوهای تیمار PAF زمان جویدن کمتری بر اساس دقیقه بر کیلوگرم peNDF8 و peNDF1.18 مصرفی نسبت به تیمار CaFO داشتند. در گاوهای تیمار –PP نسبت به تیمار +PP جداسازی بر علیه قطعات بلند و peNDF1.18 و به نفع ذرات متوسط بیشتر بود. گاوهای تیمار –PP تعداد دفعات مصرف خوراک بیشتر و طول و فاصله هر وعده مصرف خوراک کمتر داشتند. زمان نشخوار و جویدن بر اساس دقیقه بر کیلوگرم peNDF1.18 مصرفی در گاوهای تیمار –PP کمتر از تیمار +PP بود. <br />نتیجهگیری: در شرایط این آزمایش و در گاوهای یک بار زایش، گاوهای مصرف کننده PAF زمان جویدن و نشخوار کمتری بر اساس دقیقه بر کیلوگرم peNDF مصرفی نسبت به تیمار CaFO داشت اما رفتار جداسازی و الگوی خوردن تحت تاثیر قرار نگرفت. افزودن پوسته انار باعث افزایش مصرف مواد مغذی، کاهش جداسازی بر علیه قطعات بلند و الیاف جیره، و همچنین کاهش تعداد وعدهها و افزایش مدت زمان هر وعده مصرف خوراک گردید.https://ejrr.gau.ac.ir/article_5767_4219cff538e91970aa5ae54d731604e7.pdfدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Effect of vitamin-mineral enriched Zeolite on milk yield, plasma Ca concentration and some reproductive disorders in early lactating dairy cows under heat stressاثر جیره دارای زئولیت غنی شده با مکمل معدنی-ویتامینی بر تولید شیر، غلظت کلسیم خون و ناهنجاریهای تولیدمثلیگاوهای تازهزای تحت تنشگرمایی7592576810.22069/ejrr.2021.19192.1793FAمحمد مهدی معصومی پوردانشجوی دکتری تخصصی، گروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران ورامین- پیشوافرهاد فرودیاستادیار، گروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران ورامین- پیشواناصر کریمیاستادیار، گروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران ورامین- پیشوامحمدرضا عابدینیاستادیار، گروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران ورامین- پیشواکاظم کریمیاستادیار، گروه علوم دامی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران ورامین- پیشواJournal Article20210530Background and objectives: Applying low-calcium to control milk fever have many problems in practice. Dietary Ca levels should be reduced by quantitative and qualitative methods such as limiting feed intake, which negatively affects the milk production and health of the cows. Anionic salts are also expensive and should be consumed before calving for a long period. It is also difficult to produce a homogeneous diet for selected cows in special section of a farm. In addition, add these salts to cows' diets reduces the palatability of the diet, decrease dry matter intake, conversely, increase negative energy balance and the concentration of non-esterified plasma fatty acids. Therefore, as an important goal of this research, it seems vital to introduce a method that solves the problems and have many advantages to improve productive traits and health related factors of fresh cows during a hot full stressed summer.<br /><br />Materials and methods: Study was performed by 60 Holstein cows near calving in 3 experimental groups using a completely randomized statistical design with repeated measurements in time. Study was done in summer season, adaptation and experimental period were 15 and 45 days from -15 to +30 after calving time, respectively. Experimental diets including: 1) Low-Ca or control diet (Ca=0.44%), 2) Anionic diet (Ca=1%), 3) Control +enriched Zeolite diet. From second week after calving the cows were fed with a fresh milking diet The DCAD of diets were +100, -100, +100 mEq/kg DM respectively. The Anionic and Zeolite supplementation were used at level of 2.8 and 1.5% based on daily DMI of cows. Experimental traits were included milk production and compositions, total and ionized plasma calcium and some reproductive disorders.<br /><br />Results: According to the results, consumption of DM and energy between diets were significantly different. Fat percentage of zeolite diet was higher than others but raw and corrected milk yield of anionic diet was the highest (P≤0.01). Plasma and ionized Ca concentration of zeolite diet were the same with two other diets at calving time but at 6, 12 and 24 hours after that were significantly higher than others (P≤0.01). The frequency of severe and subclinical hypocalcaemia was higher in control diet and older cows, but in zeolite diet was lower than others (P≤0.01). The highest BCS was for zeolite (2.98) and the lowest (2.86) for control diet (P≤0.01). The frequency of postpartum disorders (calving difficulty, retained placenta, endometritis, and abomasum displacement) was significantly lower in zeolite and anionic diets than control (P≤0.01). Highest percent of ssuccessful pregnancy, inversely, lowest percent of culled cows from herd observed in zeolits and anionic diets (P≤0.01).<br /><br />Conclusion: According to the results, improved dry matter and energy consumption was observed in zeolite diet compared to anionic which had a direct effect on milk productive traits. Improved total and ionized Ca plasma concentrations during calving and after that and better control on hypocalcaemia and related problems in the herd, with highest BCS and a significant reduction in the frequency of postpartum disorders are of the advantages of zeolite diet. So the proposed method of calcium restriction using zeolite supplement seems to be successful and can be used as an alternative for common methods.سابقه و هدف: بکارگیری جیرههای کمکلسیم در سطح مزرعه برای کاهش ابتلای گاوها به تب شیر با مشکلاتی همراه است. سطح کلسیم جیره باید از طریق محدودیتهای کمی و کیفی کاهش یابد که بر تولید و سلامتی گاوها اثر منفی دارد. نمکهای آنیونیک نیز گران قیمت بوده، نیاز به مصرف طولانی مدت داشته و ایجاد مخلوط همگن و کنترل مصرف آنها مشکل است. علاوه بر آن افزودن این نمکها به جیره گاوها باعث کاهش خوشخوراکی، کاهش مصرف ماده خشک، افزایش توازن منفی انرژی و افزایش غلظت اسیدهای چرب غیر استریفه پلاسما میگردد. تقسیمبندی گاوها برای استفاده از یک جیره خاص نیز کار سخت و پرهزینهای است. با توجه به اهمیت موضوع، هدف این تحقیق معرفی یک روش با مزایای بیشتر به منظور محدود کردن دسترسی کلسیم در دوره انتظار زایمان گاوها و بررسی تاثیر آن بر تولید شیر، غلظت پلاسمایی کلسیم و ناهنجاریهای تولیدمثلی گاوهای تازهزا در شرایط گرمای تابستان بود.<br />مواد و روشها: تعداد 60 راس گاو انتظار زایمان در 3 گروه آزمایشی در قالب طرح آماری کاملاَ تصادفی با مشاهدات تکراری در واحد زمان با لحاظ اثر دام و شکم زایش استفاده شدند. زمان آزمایش فصل تابستان و مدت عادت پذیری به جیره 15 روز و دوره آزمایش 45 روز از 15- تا 30+ روز بعد زایش گاوها بود. جیرههای آزمایشی شامل: 1) شاهد با کلسیم پایین (44/0%Ca=)، 2) آنیونیک با کلسیم معمولی(1%Ca=)، 3) شاهد+ زئولیت غنی شده بودند. از هفته دوم بعد زایش گاوها با یک جیره معمولی اوایل شیردهی تغذیه شدند. اختلاف کاتیون-آنیون جیرهها به ترتیب 100+ ، 100- و 100+ میلیاکیوالانگرم بر کیلوگرم و میزان مصرف نمک آنیونیک و مکمل زئولیت در جیرههای 2 و 3 به ترتیب برابر 8/2 و 5/1 درصد ماده خشک جیره بود. صفات مورد اندازهگیری شامل تولید و ترکیب شیر، غلظت کلسیم تام و یونیزه پلاسما، امتیاز وضعیت بدنی و فراوانی برخی اختلالات تولید مثلی بعد زایمان بودند.<br />یافتهها: مصرف ماده خشک و انرژی در بین تیمارها تفاوت معنیداری نشان داد (01/0P≤). درصد چربی شیر در جیره دارای زئولیت بیشتر از بقیه (01/0P≤)، و میزان تولید شیر خام و تصحیح شده جیره آنیونیک بیشتر از دو جیره دیگر بود . غلظت پلاسمایی کلسیم کل و کلسیم یونیزه در جیره زئولیت در زمان زایمان با جیرههای کمکلسیم و آنیونیک مشابه و در ساعات 6، 12 و 24 بعد از زایمان با تفاوت معنیدار بالاتر بود (01/0P≤). فراوانی هیپوکلسیمی در گاوهای مسن و در جیره شاهد بیشتر، امّا در جیره زئولیت کمتر بود (01/0P≤). بیشترین امتیاز وضعیت بدنی بعد زایش (98/2) برای جیره دارای زئولیت و کمترین (86/2) برای جیره شاهد بود (01/0P≤). فراوانی اختلالات تولیدمثلی بعد زایمان شامل سختزایی، جفت ماندگی، متریت و جابجایی شیردان در گاوهای مسن بیشتر و در جیرههای زئولیت و آنیونیک کمتر از شاهد بود، همچنین بیشترین موارد حاملگی موفق و کمترین موارد حذف گاو از گله در جیرههای یاد شده مشاهده شد (01/0P≤).<br />نتیجهگیری: نتایج این آزمایش نشان داد که مصرف ماده خشک و انرژی در جیره دارای زئولیت نسبت به جیره شاهد و آنیونیک بهبود یافت و غلظت پلاسمایی کلسیم کل و کلسیم یونیزه آن نیز در زمان زایمان مناسب و بعد از آن بیشتر بود. این امر باعث کنترل بهتر هیپوکلسیمی و تب شیردر گله با اثر مثبت بر تولید شیر و سلامتی گاوها شد. همچنین امتیاز وضعیت بدنی آنها را بهبود و فراوانی اختلالات تولیدمثلی آنها را کاهش داد. بنابراین به نظر میرسد جیره دارای زئولیت جایگزین مناسبی برای جیرههای رایج باشد.https://ejrr.gau.ac.ir/article_5768_a4992699b14a53ccf555496b0ea243b5.pdfدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Effects of different amounts of zinc on performance and some blood and ruminal parameters in Holstein suckling calvesاثر مقادیر مختلف عنصر روی بر عملکرد و برخی فراسنجههای خونی و شکمبهای در گوسالههای شیرخوار هلشتاین93106576910.22069/ejrr.2021.19197.1794FAخلیل زابلیاستادیار، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بوعلی سینا0000000198872736محمد جواد الیاسیدانشجوی کارشناسی ارشد ،گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه بوعلی سینا0009-0009-2345-0163Journal Article20210531Background and objectives: Zinc is involved in the regulation of many metabolic processes and zinc deficiency resulting in low appetite, consequently decreased feed intake. Also, zinc deficiency decreases the growth and weight gain of the animal. It has been reported that the daily requirement of zinc for suckling calves is 33 mg/kg DM. While, the amount of this element in cow’s milk is 3-5 mg/kg. Therefore, zinc supplementation may improve the performance of suckling calves. So, this study was performed to investigate the effect of different levels of zinc on performance and some blood and ruminal parameters in Holstein suckling calves.<br />Materials and methods: This study was conducted using 18 newborn Holstein calves from 4 days of age to weaning (70 days) in a completely randomized design. Experimental treatments were treatment 1 (control, basal diet), treatment 2 (basal diet plus 30 mg / kg DM as zinc sulfate) and treatment 3 (basal diet plus 60 mg/ kg DM as zinc sulfate). The calves were housed in individual pens with cement floors and were offered with whole milk (approximately at 10% of weight) in two equal meals daily at 8:00 and 19:00 during the experimental period. They had free access to the pelleted starter and fresh-water. After 15 days, chopped wheat straw (5 %) and alfalfa (5%) were added to their starter. Daily feed and ort were measured to estimate daily dry matter intake and animals were weighed fortnightly to obtain average daily gain. Blood samples were taken from the jugular vein at the end of the trial (day 70) before the morning feeding for measurement of blood mineral (Zn, Ca, P, Fe, and Cu) status and the hematological parameters (hemoglobin concentration, red blood cell count, white blood cell count and hematocrit %). Also, the ruminal fluid samples were collected on day 70, 3 h after the morning feeding, by stomach tube and a vacuum pump for determination of ruminal volatile fatty acids concentrations. <br />Results: The results showed that the use of different levels of zinc had no significant effect on feed conversion ratio in weaning calves. However, average daily gain in treatments 2 and 3 (724.29 and 765.00 g / day, respectively) and dry matter intake in treatment 3 (1692.41 g / day), were significantly (P<0.05) higher than the control treatment (628.29 and 1532.83 g / day, respectively). Supplementation of zinc significantly increased (P<0.05) serum zinc concentration in treatments 2 and 3 (1.184 and 1.168 mg / l, respectively). However, no significant differences were observed among treatments for the concentration of other minerals in blood serum (calcium, phosphorus, iron and copper). Also, supplementation of zinc had no significant effect on blood hematological parameters. Ruminal total volatile fatty acids, acetic acid, propionic acid, and butyric acid concentrations, and acetic acid: propionic acid ratio were not affected by zinc supplementation.<br />Conclusion: Generally, the results showed that a basal diet containing 29.68 mg Zn/kg DM can supply the zinc requirement of Holstein suckling calves. But, zinc supplementation improved the performance of these animals.سابقه و هدف: عنصر روی در تنظیم بسیاری از فرآیندهای متابولیکی بدن نقش دارد و کمبود آن میتواند سبب کاهش اشتها و به تبع آن، کاهش مصرف خوراک شود. همچنین، کمبود عنصر روی، رشد و وزنگیری حیوان را کاهش میدهد. نیاز روزانه گوسالههای شیرخوار به عنصر روی در حدود 33 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک جیره است. در حالیکه غلظت این عنصر در شیر گاو، بسیار کم و در حدود 5-3 میلیگرم در هر کیلوگرم شیر میباشد. لذا به نظر میرسد که استفاده از مکمل روی در جیره ممکن است سبب بهبود عملکرد گوسالههای شیرخوار شود. بر این اساس، این پژوهش بهمنظور بررسی اثر سطوح مختلف عنصر روی بر عملکرد و برخی فراسنجههای خونی و شکمبه-ای در گوسالههای شیرخوار نژاد هلشتاین انجام شد.<br />مواد و روشها: این پژوهش با استفاده از 18 رأس گوساله تازه متولد شده هلشتاین، از سن 4 روزگی تا از شیرگیری (70 روزگی) در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل گروه شاهد (جیره پایه)، تیمار 2 (جیره پایه به اضافه مقدار 30 میلیگرم عنصر روی در هر کیلوگرم از ماده خشک جیره به صورت سولفات روی) و تیمار 3 (جیره پایه به اضافه مقدار 60 میلیگرم عنصر روی در هر کیلوگرم از ماده خشک جیره به صورت سولفات روی) بودند. گوسالهها در داخل باکسهای انفرادی با کف سیمانی قرار داشتند و در طول دوره آزمایش، روزانه دو وعده شیر در ساعات 8:00 و 19:00 دریافت میکردند. استارتر پلت شده و آب تازه نیز بهصورت آزاد در اختیار گوسالهها قرار داشت. از روز 15 آزمایش مقدار 5 درصد کاه گندم خرد شده و 5 درصد یونجه خرد شده به ترکیب استارتر اضافه شد. مقدار ماده خشک مصرفی به صورت روزانه و تغییرات وزن گوسالهها هر دو هفته یکبار ثبت شد. در روز آخر آزمایش (70 روزگی) قبل از وعده غذایی صبح، از گوسالهها از طریق سیاهرگ وداج خونگیری شد تا غلظت عناصر معدنی سرم خون (روی، کلسیم، فسفر، آهن و مس) و نیز فراسنجههای هماتولوژی خون (غلظت هموگلوبین، تعداد گلبولهای قرمز، تعداد گلبولهای سفید و درصد هماتوکریت) اندازهگیری شود. همچنین، در روز پایانی آزمایش، 3 ساعت بعد از خوراکدهی صبح، از گوسالهها (با استفاده از لوله مری و پمپ خلاء) مایع شکمبه گرفته شد تا غلظت اسیدهای چرب فرار شکمبه تعیین شود.<br />یافتهها: نتایج نشان داد استفاده از سطوح مختلف عنصر روی، اثر معنیداری بر ضریب تبدیل غذایی در گوسالهها در زمان از شیرگیری نداشت. اما افزایش وزن روزانه در تیمارهای 30 میلیگرم و 60 میلیگرم روی (به ترتیب 29/724 و 00/765 گرم در روز) به طور معنی-داری بیشتر از گروه شاهد (به ترتیب 29/628 و 83/1532 گرم در روز) بود. همچنین، ماده خشک مصرفی روزانه در تیمار 60 میلیگرم روی (41/1692 گرم در روز)، به طور معنیداری بیشتر از گروه شاهد (به ترتیب 29/628 و 83/1532 گرم در روز) بود. مصرف مکمل روی سبب افزایش معنیدار غلظت عنصر روی در سرم خون گوسالهها در تیمارهای 30 میلیگرم و 60 میلیگرم روی (به ترتیب 184/1 و 168/1 میلیگرم بر لیتر) شد. هیچ تفاوت معنیداری بین غلظت سایر عناصر معدنی خون (کلسیم، فسفر، آهن و مس) در بین تیمارها مشاهده نشد. همچنین، مصرف مکمل روی اثر معنیداری بر فراسنجههای هماتولوژی خون نداشت. غلظت کل اسیدهای چرب فرار، اسید استیک، اسید پروپیونیک، اسید بوتریک و نسبت اسید استیک به اسید پروپیونیک در شکمبه نیز تحت تأثیر مصرف مکمل روی قرار نگرفت. <br />نتیجهگیری: بهطور کلی، نتایج نشان داد، استفاده از جیره پایه حاوی 68/29 میلیگرم عنصر روی در هر کیلوگرم ماده خشک، برای تأمین نیاز گوسالههای شیرخوار هلشتاین کافی بود. استفاده از مکمل روی سبب افزایش وزن روزانه آنها شد.https://ejrr.gau.ac.ir/article_5769_3815d5e936950e809baef041c14cd87b.pdfدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Influence of microwave treated poultry byproduct meal on growth performance, rumen Parameters, microbial protein and nitrogen retention in dalagh fattening lambsتاثیر پودر ضایعات کشتارگاهی طیورماکروویو شده بر عملکرد رشد، فراسنجههای شکمبه، تولید پروتئین میکروبی و ابقا نیتروژن در برههای پرواری دالاق107122577010.22069/ejrr.2021.19219.1798FAرضا کمالیاستادیار بخش تحقیقات علوم دامی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان گلستان، سازمان تحقیقات،
آموزش و ترویج کشاورزی، گلستانیدا... چاشنی دلدانشیار، گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و شیلات،nullاسداله تیموری یانسریاستاد ،گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و شیلات،3333-3333-3333-3333مختار مهاجراستادیار بخش تحقیقات علوم دامی، مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان گلستان، سازمان تحقیقات،
آموزش و ترویج کشاورزی، گلستانJournal Article20210612Objective: The use of conventional feed sources in livestock diets has caused that in addition to increasing demand, prices and imports also increase. On the other hand, the use of feed industry residues and their processing can provide reliable sources of nutrients in livestock diets. Therefore, this experiment was performed to investigate the processing of microwave electromagnetic waves on poultry byproduct meal on growth performance, rumen parameters, microbial protein production and nitrogen retention in fattening lambs.<br />Materials and Methods: Fifteen mixed male lambs with an average weight of 29.3±2.7 were used in a completely randomized design with 3 feed treatments and 5 replications. Treatments include: 1- Soybean meal, 2- poultry byproduct meal, 3- Microwave poultry byproduct meal. The experiment consisted of 14 days of adaptation and 70 days of fattening. Weighing was done every 14 days. Feeding was done at 7:00 and 19:00. Daily feed intake, initial weight, final weight were measured and recorded. Measurement of microbial protein produced in the rumen was calculated by estimating purine derivatives excreted through urine collection. On the last day of the experiment, three hours after the morning feeding, ruminal fluids were taken using a stomach tube and a vacuum pump. Then it was used to calculate the population of bacteria and protozoa, to determine the concentration of volatile fatty acids using standard internal solution and gas chromatography, to determine the concentration of ammonia nitrogen and the pH of ruminal fluid.<br />Results: The use of microwave poultry byproduct meal in the diet instead of soybean meal in dry matter intake was not significantly different. Daily weight gain and total weight gain in microwave poultry byproduct meal treatment was against treatment of process without 324.3 and 22.7 kg versus 0.277 and 19.4 kg, respectively, with significant difference and improved traits (P <0.05). Also, feed conversion rate and feed efficiency between treatments 3 and 2 were 7.446, 0.135 and 8.455, 0.119, respectively, which showed a significant difference at the level of P <0.07 and P <0.08. The highest bacterial population (28.8*109 ml) was observed in soybean meal treatment and was significantly different from other treatments (P <0.05) but no significant difference was observed between treatments in protozoan population. Rumen pH between treatments 1 and 3 were 6.73 and 5.79 respectively (P <0.05). There was no significant difference in ammonia nitrogen concentration in ruminal fluid between treatments. The percentage of acetate, propionate and the ratio of acetate to propionate in treatment of processed poultry byproduct meal are 65.8, 18.8 and 3.5, respectively, which are the lowest, highest and lowest traits in comparison with other treatments, respectively (P<0.05). There was no significant difference in microbial protein production between treatments. The apparent nitrogen retention in the microwave treatment was 27.129 g / day which was not significantly different from other treatments and its lowest amount (24.861 g / day) was for soybean meal treatment and its highest amount was for conventional treatments with poultry byproduct meal was 32.148 g / day (P> 0.06).<br />Conclusion: This study showed that the effect of poultry byproduct meal processing by microwave method on growth performance traits was better than poultry byproduct meal without processing. Microwave replacement of conventional poultry byproduct meal with soybean meal did not differ significantly in growth performance traits. Also, replacing microwave and microwave poultry byproduct meal with soybean meal in the diet of fattening lambs without creating unfavorable conditions on rumen parameters and apparent nitrogen retention can replace soybean meal with up to 10% dry matter, reduce soybean meal demand and imports.هدف: استفاده از منابع خوراکی مرسوم در جیره دام سبب شده است که علاوه بر افزایش تقاضا و افزایش قیمت دلیلی برای واردات آن شود. از طرف دیگر، استفاده از بقایای صنایع غذایی و عملآوری آنها میتواند منابع قابل اعتمادی از مواد مغذی را در جیره دام تامین نماید. از این رو این آزمایش به منظور بررسی عملآوری امواج الکترومغناطیس ماکروویو بر پودر ضایعات کشتارگاهی طیور نوع مرسوم (تجاری) بر رشد، فراسنجههای شکمبه، تولید پروتئین میکروبی و ابقا نیتروژن در برههای پرواری انجام شد. <br />مواد و روشها: تعداد 15 راس بره نر آمیخته دالاق با میانگین وزن 7/2±3/29 در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تیمار غذایی و 5 تکرار استفاده شد. تیمارها شامل: 1- کنجاله سویا، 2- پودر ضایعات کشتارگاهی طیور، 3- پودر ضایعات کشتارگاهی طیور ماکروویو شده بودند. آزمایش 14 روز دوره عادات پذیری و برنامههای بهداشتی و 70 روز دوره پروار که هر 14 روز وزن کشی بوده است. خوراک دهی درساعات ساعت 7:00 و 19:00 انجام شد. مصرف خوراک روزانه، وزن اولیه، وزن نهایی اندازهکیری و ثبت گردید. اندازهگیری پروتئین میکروبی تولید شده در شکمبه از طریق تخمین مشتقات پورینی دفع شده بواسطه جمع آوری ادرار محاسبه گردید. در روز پایانی آزمایش سه ساعت بعد از خوراک دهی صبح با استفاده از لوله معدی و پمپ خلا مایع شکمبه گرفته شد. سپس از آن برای شمارش جمعیت باکتری و پروتوزوا، تعیین غلظت اسید های چرب فرار، تعیین غلظت نیتروژن آمونیاکی و pH مایع شکمبه استفاده گردید.<br />یافتهها: پودر ضایعات کشتارگاهی طیور ماکروویو شده در جیره بجای کنجاله سویا تفاوت معنیداری بر مقدار مصرف ماده خشک نداشته است. افزایش وزن روزانه و افزایش وزن کل دوره در تیمار پودر ضایعات کشتارگاهی طیور ماکروویو شده در مقابل تیمار بدون فراوری به ترتیب برابر 324/0 و 7/22 کیلوگرم در مقابل 277/0 و 4/19 کیلوگرم دارای تفاوت معنیداری و بهبود صفات بوده است (05/0P<). همجنین ضریب تبدیل و کارایی خوراک بین تیمار 3 و 2 به ترتیب برابر 446/7، 135/0 و 455/8، 119/0 است که اختلاف معنیدار در سطح 07/0P< و 08/0P< مشاهده گردید. بیشترین جمعیت باکتریها (109×8/28 میلیلیتر) در تیمار کنجاله سویا مشاهده گردید که تفاوت معنی دار با سایر تیمارها داشت (05/0P<). اختلاف معنیدار بین تیمارها در جمعیت پروتوزوا دیده نشد. pH مایع شکمبه بین تیمار 1و 3 بترتیب 73/6 و 79/5 بوده است (05/0P<). غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه ببن تیمارها تفاوت معنیدار نداشته است. درصد استات، پروپیونات و نسبت استات به پروپیونات در تیمار پودر ضایعات کشتارگاهی طیور فرآوری شده به ترتیب یرابر 8/65، 8/18 و 5/3 بودکه برای صفات فوق نسبت به سایر تیمارها به ترتیب کمترین، بیشترین و کمترین می باشد و تفاوت معنی دار بوده است (05/0P<). اختلاف معنی داری در بین تیمارها در ساخت پروتئین میکروبی مشاهده نگردید. ابقا ظاهری نیتروژن در تیمار مایکروویو شده 129/27 گرم در روز بوده که اختلاف معنیدار با سایر تیمارها نداشته است و برای تیمار کنجاله سویا و تیمار پودر ضایعات کشتارگاهی طیور نوع مرسوم بترتیب کمترین (861/24 گرم در روز) و بیشترین (148/32 گرم در روز) بود(06/0>.(P<br />نتیجهگیری: این پژوهش نشان داد که تاثیر فراوری پودر ضایعات کشتارگاهی طیور از طریق مایکروویو بر صفات عملکرد رشد، بهتر از نوع بدون فراوری بوده است. جایگزینی پودر ضایعات کشتارگاهی طیور نوع مرسوم (تجاری) و نوع فراوری شده با مایکروویو با کنجاله سویا بر صفات عملکرد رشد اختلاف معنیدار نداشته است. همچنین جایگزینی ضایعات کشتارگاهی طیور نوع مرسوم (تجاری) و نوع ماکروویو شده با کنجاله سویا در جیره برههای پروار بدون ایجاد شرایط نامطلوب بر فراسنجههای شکمبهای و ابقا ظاهری نیتروژن می تواند تا 10 درصد ماده خشک جیره، جایگزین کنجاله سویا شود و سبب کاهش تقاضا برای کنجاله سویا و کاهش واردات گردد.https://ejrr.gau.ac.ir/article_5770_5429a17932a8fe5e8ae14becad8ef38c.pdfدانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگاننشریه پژوهش در نشخوار کنندگان2345-42539320211122Determining efficiency and its effective factors in dairy farms in Kurdistan province with data envelopment analysis and tobit regression approachتعیین کارایی و عوامل موثر بر آن در گاوداریهای استان کردستان با رویکرد تحلیل پوششی داده ها و رگرسیون توبیت123138577110.22069/ejrr.2021.19302.1801FAعلی رضا عبدپوردانشیار، گروه مهندسی آب و مدیریت کشاورزی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی0000000251970424رضا سید شریفیدانشجوی کارشناسیارشد، گروه مهندسی آب و مدیریت کشاورزی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلی0000-0000-0000-0000آکو محمدیدانشیار، گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی و منابع طبیعی، دانشگاه محقق اردبیلیJournal Article20210713Abstract<br /><br />Background and purpose: One of the most important economic indicators in the process of agricultural production is efficiency index. Due to the increasing competition and complexity of economic relations between production units, today measuring the efficiency of production, especially in livestock units to create the necessary planning and make optimal decisions in the management process of such units is of great importance. The aim of this study was to evaluate the technical, allocative and economic efficiencies and determine the factors affecting them in industrial farms in Kurdistan province.<br />Materials and Methods: The data of this research is related to the year 2019, in which statistics and information were collected through documentary study and face-to-face interviews. In this study, Deap 2.1 and Eviews 9 software were used to analyze the performance and determine the factors affecting them. To design the data envelopment analysis model, the main variables used in the study, including herd size, feed and concentrate, manpower, health, milk production and livestock manure production and the sum of different incomes were determined. The efficiency of industrial farms was evaluated in the framework of technical efficiency with constant return to scale, technical efficiency with variable return to scale, scale efficiency, allocation efficiency and economic efficiency. Performance calculations were performed assuming the minimization of production costs in the form of performance of industrial farms in Kurdistan province and the results were obtained annually. To determine the factors affecting the amount of performance obtained, Tobit regression analysis and parent statistics were used.<br />Results: The results showed that technical efficiency with constant efficiency compared to the scale is 0.814 and with variable efficiency compared to the scale is 0.943. The scale efficiency of these livestock units was calculated to be 0.859 in which 22 dairy cattle breeding units with incremental returns to scale and 2 units with decreasing returns to scale were reported. The amount of technical efficiency in general was calculated as 0.824, allocation efficiency as 0.818 and economic efficiency as 0.680. In the general evaluation, milk production efficiency in Bijar city had the highest and in Qorveh city the lowest amount among other cities of this province. Decreasing the age of managers and increasing household manpower in technical efficiency as well as decreasing age and increasing fixed and current investments in economic efficiency had a positive and significant effect.<br />Conclusion: In general, in Kurdistan province, in terms of technical efficiency of 34%, allocation efficiency of 14% and economic efficiency of 24%, dairy cattle breeding units are operating at an efficient level and the rest of the units are inefficient. Given the conditions of farms and the current state of the Iranian economy in the short term, it is better for livestock units to reduce their herd size by selling older dairy cattle and native heifers and optimally reviewing the supply and allocation of production inputs. Do the necessary.چکیده<br />سابقه و هدف: یکی از مهمترین شاخصهای مهم اقتصادی در فرآیند تولید محصولات کشاورزی، شاخص کارایی میباشد. با توجه به افزایش روز افزون رقابت و پیچیده شدن روابط اقتصادی بین واحدهای تولیدی، امروزه اندازهگیری کارایی تولید بخصوص در واحدهای دامی درجهت ایجاد برنامهریزیهای لازم و اتخاذ تصمیمهای بهینه در فرآیند مدیریت اینگونه واحدها از اهمیت شایانی برخوردار میباشد. پژوهش حاضر با هدف ارزیابی کاراییهای فنی، تخصیصی و اقتصادی و تعیین عوامل تاثیرگذار بر آنها در گاوداریهای صنعتی استان کردستان انجام شده است.<br />مواد و روشها: دادههای این پژوهش مربوط به سال 1398 بوده که جمعآوری آمار و اطلاعات آن با روش مطالعه اسنادی، مصاحبه حضوری انجام شده است. در این تحقیق جهت تجزیه و تحلیلهای مربوط به کارایی و مشخص نمودن عوامل تاثیرگذار بر آنها از نرم افزارهای Deap 2.1 و Eviews 9 استفاده شد. برای طراحی مدل تحلیل پوششی دادهها، متغیرهای اصلی مورد استفاده در تحقیق شامل، اندازه گله، خوراک و کنسانتره، نیروی انسانی، بهداشت، تولید شیر و تولید کود دامی و مجموع درآمدهای مختلف تعیین گردید. کارایی گاوداریهای صنعتی در چارچوب کارایی فنی با بازده ثابت به مقیاس، کارایی فنی با بازده متغیر به مقیاس، کارایی مقیاس، کارایی تخصیصی و کارایی اقتصادی بررسی گردید. محاسبات کارایی با فرض حداقل نمودن هزینههای تولید در قالب عملکرد گاوداریهای صنعتی استان کردستان انجام و نتایج به صورت سالانه حاصل شد. جهت تعیین عوامل موثر بر مقدار کاراییهای بدست آمده از آنالیز رگرسیون توبیت و آماره والد استفاده شد.<br />یافتهها: نتایج نشان داد که کارایی فنی با بازده ثابت نسبت به مقیاس 814/0 و با بازده متغیر نسبت به مقیاس 943/0 میباشد. کارایی مقیاس این واحدهای دامپروری 859/0 محاسبه شد که در آن 22 واحد پرورش گاو شیری با بازده افزابشی نسبت به مقیاس و 2 واحد آن با بازده کاهشی نسبت به مقیاس گزارش گردید. مقدار کارایی فنی در حالت کلی 824/0، کارایی تخصیصی 818/0 و کارایی اقتصادی 680/0 محاسبه شد. در ارزیابی کلی، کارایی تولید شیر در شهرستان بیجار بیشترین و در شهرستان قروه کمترین مقدار را در بین دیگر شهرستانهای این استان به خود اختصاص دادند. کاهش سن مدیران و افزایش نیروی انسانی خانوار در کارایی فنی و همچنین کاهش سن و افزایش سرمایههای ثابت و جاری در کارایی اقتصادی از تاثیرگذاری مثبت و معنیداری برخوردار بود. <br />نتیجهگیری: به طور کلی در استان کردستان از نظر کارایی فنی 34%، کارایی تخصیصی 14% و کارایی اقتصادی 24% ، واحدهای پرورش گاو شیری در سطح کارا فعالیت داشته و بقیه واحدها ناکارا میباشند. با توجه به شرایط گاوداریها و وضعیت موجود اقتصاد ایران در کوتاه مدت بهتر است واحدهای دامداری اندازه گله خود را با فروش دامهای شیری مسن و تلیسههای نژاد بومی کاهش داده و در تامین و تخصیص نهادههای تولیدی بصورت بهینه بازنگریهای لازم را انجام دهند.https://ejrr.gau.ac.ir/article_5771_c2e25e94215ef980afa99ea383e2f960.pdf