دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
تاثیر مصرف اسید لینولئیک کونژوگه بر بیان ژن سایتوکین های التهاب زا در بافت های پستان، رحم و چربی گاوهای شیری
1
16
FA
علی
رضائی رودباری
دانش آموخته دانشگاه تهران
alirezaeiroodbari@gmail.com
آرمین
توحیدی
0000-0002-3288-1709
استاد دانشگاه تهران
atowhidi@ut.ac.ir
مهدی
ژندی
0000-0003-2886-9747
دانشیار دانشگاه تهران
mzhandi@ut.ac.ir
کامران
رضا یزدی
0000-0002-1835-8612
دانشیار دانشگاه تهران
rezayazdi@ut.ac.ir
قدرت
رحیمی میانجی
0000-0000-0000-0000
استاد دانشگاه ساری
gh.rahimi@sanru.ac.ir
فرج الله
ادیب هاشمی
دانشکده دامپزشکی، دانشگاه تهران، نهران، ایران
adibhashemivet@yahoo.com
10.22069/ejrr.2018.14873.1630
سابقه و هدف: سایتوکینهای پیشالتهابی مولکولهای کوچک پروتئینی هستند که توسط سلولهای مختلف تراوش میشوند و بدن را وارد وضعیت التهابی میکنند. اسید لینولئیک کونژوگه نام عمومی اسیدهای چرب 18 کربنی است که دارای باند دوگانه کونژوگه هستند. اسیدلینولئیک کونژوگه بر تولید سایتوکینهای التهابزا تاثیر دارد. با توجه به نقش سایتوکینهای التهابزا در فرآیندهای فیزیولوژیک مختلف، در این پژوهش تاثیر مصرف مکمل اسیدلینولئیک کونژوگه در دوره انتقال بر بیان ژنهای سایتوکینهای التهابزا در بافتهای پستان، رحم و چربی زیرپوستی مورد مطالعه قرار گرفت. <br /> مواد و روشها: تعداد 24 راس گاو با نمره وضعیت بدنی 3/0±20/3 (خطای استاندارد±میانگین) و نوبت زایش 8/1±2/3 انتخاب و به-صورت تصادفی در بین چهار گروه آزمایشی قرار گرفتند (در هر گروه آزمایشی 6 راس): 1- 75 گرم در روز چربی پالم از 21 روز پیش از زایش تا 21 روز پس از زایش (C21)؛ 2- 75 گرم در روز چربی پالم از 21 روز پیش از زایش تا 42 روز پس از زایش (C42)؛ 3- 75 گرم در روز اسیدلینولئیک کونژوگه پوششدار از 21 روز پیش از زایش تا 21 روز پس از زایش (CLA21)؛ 4- 75 گرم در روز اسیدلینولئیک کونژوگه پوششدار از 21 روز پیش از زایش تا 42 روز پس از زایش (CLA42). مکمل اسیدلینولئیک کونژوگه پوششدار دارای 10 درصد از هر یک از ایزومرهای 10-ترانس،12-سیس و 9-سیس،11-ترانس بود. در روزهای 21 و 42 پس از زایش از بافتهای، پستان، رحم و چربی زیرپوست نمونهبرداری شد. نمونه بافت پستان از ناحیهی عقبی با فاصله تقریبی 8-6 سانتیمتر پایینتر از محل اتصال پستان به پوست و سه سانتیمتر در سمت راست از شکاف میانی پستان و توسط یک گان بیوپسی نیمهخودکار با قطر سوزن 14 گرفته شد. نمونه رحم با عبور یک پنس سر سوسماری از گردن رحم گرفته شد. نمونه چربی زیرپوستی با ایجاد یک شکاف در ناحیه پین، گرفته شد. بیان ژنهای آنزیم سیکلواکسیژناز-2، فاکتور نکروزکننده تومور-آلفا و گیرنده شبهناقوس-چهار با واکنش Real time-PCR سنجش شد. <br /> یافتهها: تغذیه مکمل اسیدلینولئیک کونژوگه پوششدار در دوره انتقال بیان ژن فاکتور نکروزکننده تومور-آلفا را در بافت پستان بهصورت معنیداری کاهش داد (05/0˂P). اثر زمان و برهمکنش زمان بر تیمار برای این ژن در بافت پستان معنیدار نبود. مکمل اسیدلینولئیک کونژوگه سبب افزایش بیان ژن آنزیم سیکلواکسیژناز-2 در بافت رحم گاوهای گروه CLA42 شد (01/0˂P). همچنین اثر زمان برای بیان ژن آنزیم سیکلواکسیژناز-2 در بافت رحم معنیدار بود (05/0=P). تغذیه اسیدلینولئیک کونژوگه در دوره انتقال سبب افزایش معنیداری بیان ژن آنزیم سیکلواکسیژناز-2 در بافت چربی زیر پوستی شد، ولی بر بیان ژنهای فاکتور نکروزکننده تومور-آلفا و گیرنده شبهناقوس-چهار اثر نداشت.<br /> نتیجهگیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد افزودن اسیدلینولئیک کونژوگه به جیره گاوها طی دوره انتقال میتواند بیان برخی از ژنهای سایتوکینهای التهابزا را در بافتهای پستان، رحم و چربی زیرپوستی تغییر دهد. نتایج پژوهش حاضر اطلاعات اولیهای برای پژوهش-های آینده بهمنظور بررسی سازوکارهای اثرات فیزیولوژیک اسیدلینولئیک کونژوگه بر بافتهای مختلف گاوهای شیری فراهم نمود.
گاو شیری,اسید لینولئیک مزدوج,آنزیم سیکلواکسیژناز-2,فاکتور-آلفا نکروز تومور,گیرنده شبهناقوس-چهار
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4294.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4294_0b66e667f55116d88a1611fde263d547.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
تاثیر مکمل آلی سلنیوم بر عملکرد رشد، قابلیت هضم مواد مغذی و برخی متابولیتهای خون برههای پرواری
17
30
FA
حمیده
آل سعدی
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه جیرفت
hamideh.alsadi1395@gmail.com
امیر
موسائی
دانشکده کشاورزی، دانشگاه جیرفت
moosaee.amir@gmail.com
امیدعلی
اسماعیلی پور
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه جیرفت
omid.esmaeilipour@ujiroft.ac.ir
نعمت
ضیایی
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه جیرفت
nemat.ziaei@ujiroft.ac.ir
10.22069/ejrr.2018.14829.1625
سابقه و هدف: عناصر معدنی بهعنوان یکی از عوامل بهبود دهنده متابولیک سبب افزایش بازده استفاده از مواد مغذی در دام میشوند. عنصر سلنیوم دارای نقشهای متابولیکی و آنتیاکسیدانی مهمی در سلولهای بدن دام میباشد. با وجود این اطلاعات کافی در رابطه با نیازهای گوسفندان بومی به سلنیوم وجود ندارد. بنابراین، هدف از این پژوهش بررسی اثرات تغذیه مکمل سلنیوم-متیونین بر عملکرد رشد، قابلیت هضم مواد مغذی، وضعیت تخمیر شکمبهای و برخی متابولیتهای خون برههای نر پرواری بود. <br /> مواد و روشها: در این پژوهش تعداد 15 راس بره نر کرمانی با میانگین وزن اولیه 09/1 ± 2/32 کیلوگرم در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با 3 تیمار و 5 تکرار در هرتیمار به مدت 10 هفته شامل2 هفته سازگاری و 8 هفته جمعآوری داده، استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل جیره پایه فاقد مکمل سلنیوم (گروه شاهد)، جیره پایه همراه با 5/0 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک از مکمل سلنیوم-متیونین و جیره پایه همراه با 1 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک از مکمل سلنیوم-متیونین بود. اندازهگیری مصرف خوراک روزانه و وزن زنده و آزمایش تعیین قابلیت هضم مواد مغذی خوراک به روش جمعآوری کل مدفوع انجام شد. نمونهگیری از مایع شکمبه، در آخرین روز هفته پایانی آزمایش در دو ساعت بعد از خوراکدهی و با استفاده از لوله مری متصل به پمپ خلاء انجام شد. خونگیری از برهها از طریق سیاهرگ وداجی در آخر دوره انجام شد و نمونههای سرم جهت آنالیز متابولیتهای خون استفاده شد. تجزیه و تحلیل آماری دادهها با استفاده از نرم افزار آماری SAS انجام شد.<br /> یافتهها: طبق یافتههای این پژوهش، میانگین مصرف خوراک و افزایش وزن روزانه تحت تأثیر تیمارها قرار نگرفت (05/0<P). با وجود این، برههای تغذیه شده با 5/0 میلیگرم سلنیوم تمایل به بهبود بازده تبدیل غذایی داشتند (07/0P=). نتایج این پژوهش نشان داد که تغذیه برههای نر با مقدار 1 میلیگرم سلنیوم در هر کیلوگرم ماده خشک خوراک سبب افزایش قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی در مقایسه با گروه شاهد شد (05/0P<). با وجود بالاتر بودن مقدار عددی قابلیت هضم چربی و بخشهای الیافی نامحلول در شوینده خنثی و اسیدی خوراک در گروههای تغذیهشده با سلنیوم در مقایسه با گروه شاهد، این اختلاف بهلحاظ آماری معنیدار نبود (05/0<P). غلظت نیتروژن آمونیاکی و pH مایع شکمبه تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفت اما تغذیه با 1 میلیگرم در کیلوگرم مکمل سلنیوم-متیونین بهطور معنیداری سبب افزایش غلظت گلوکز خون شد (03/0P=). استفاده مکمل سلنیوم بر غلظت پروتئین تام، تریگلیسرید و اوره سرم خون تأثیری نداشت (05/0<P). <br /> نتیجهگیری: بهطور کلی، نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از مکمل سلنیوم-متیونین در سطح 5/0 میلیگرم در کیلوگرم ماده خشک جیره میتواند سبب بهبود ضریب تبدیل غذایی شود و سطح 1 میلیگرم سلنیوم قابلیت هضم ماده خشک و ماده آلی و غلظت گلوکز خون را افزایش میدهد و تاثیر منفی بر pH و غلظت نیتروژن آمونیاکی شکمبه ندارد.
بره پرواری,سلنیوم- متیونین,ضریب تبدیل غذایی,هضمپذیری
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4295.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4295_2dfb3a693a532cf5e6d3caf316d2bae1.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
اثر سطح مصرف شیر بر عملکرد، رشد اسکلتی و متابولیتهای خونی گوسالههای ماده هلشتاین
31
42
FA
فرشید
فتاح نیا
مدیر گروه علوم دامی دانشگاه ایلام
ffatahnia@yahoo.com
فخرالدین
آرمیون
دانش آموخته تغذیه دام دانشگاه ایلام
farmion@yahoo.com
گلناز
تأسلی
0000-0003-1462-9304
عضو هیات علمی دانشگاه ایلام
gtaasoli@gmail.com
احسان
رضایی
مدیر فنی گاوداری
erezaei@gmail.com
10.22069/ejrr.2018.14752.1623
سابقه و هدف: یکی از عوامل مهم موثر بررشد و زندهمانی گوسالهها در دوره قبل از شیرگیری مقدار مصرف شیر است. معمولا به علت هزینه بیشتر شیر برای تغذیه گوسالهها، توصیه بر این است که مقدار مصرف شیر در حدود 10 درصد وزن بدن (حدود 4 لیتر در شبانه روز) ثابت نگه داشته شود تا گوساله به مصرف جیره آغازین بیشتر تشویق شود. در سالهای اخیر محققین به دنبال یافتن بهترین الگوی تغذیه شیر هستند تا بیشترین رشد با توجیه اقتصادی برای گوساله فراهم شود. هدف این پژوهش مقایسه دو الگوی مصرف معمول (4 کیلوگرم در روز) و مصرف آزاد شیر برعملکرد، رشد اسکلتی و متابولیتهای خونی گوسالههای ماده شیرخوار بود.<br /> مواد و روشها: تعداد 30 رأس گوساله ماده هلشتاین با میانگین وزن 2/2 ± 7/42 کیلوگرم در قالب یک طرح کاملا تصادفی به دو تیمار اختصاص داده شدند. تیمارهای آزمایشی شامل مصرف معمول شیر (4 کیلوگرم در روز) و مصرف آزاد شیر بود. آزمایش شامل 2 مرحله پیش از شیرگیری (روز 1 تا 60) و پس از شیرگیری (روز 61 تا 120) بود. در هر دو گروه، شیر در دو نوبت صبح و عصر تغذیه شد. گوسالهها در کل دوره آزمایش به صورت آزاد به جیره آغازین و آب دسترسی داشتند. مصرف جیره آغازین به صورت روزانه و افزایش وزن به صورت هفتگی و شاخصهای اسکلتی شامل طول بدن، ارتفاع جدوگاه و فاصله استخوان پین در دو و چهار ماهگی اندازهگیری شد. متابولیتهای خون شامل گلوکز، پروتئین کل، تریگلیسیرید و کلسترول در در 30 و60 روزگی اندازه-گیری شد. <br /> یافتهها: نتایج نشان داد در گوسالههای تیمار مصرف آزاد شیر، مصرف جیره آغازین در دوره پیش از شیرگیری کمتر (01/0P<) اما در دوره پس از شیرگیری و کل دوره آزمایش (روز 1 تا 120 پس از تولد) بیشتر از گوسالههای تیمار مصرف معمول شیر بود (01/0P<). در گوسالههای تیمار مصرف آزاد شیر افزایش وزن روزانه در پیش از شیرگیری و کل دوره آزمایش بیشتر ولی در دوره پس از شیرگیری کمتر از گوسالههای تیمار مصرف معمول شیر بود (01/0P<). در گوسالههای تیمار مصرف آزاد شیر، بازده استفاده از خوراک در دوره پیش از شیرگیری بیشتر(05/0P=) و در دوره پس از شیرگیری کمتر (01/0P<) از گوسالههای تیمار مصرف معمول شیر بود ولی در کل دوره تحت تأثیر مصرف شیر قرار نگرفت (05/0P>). وزن بدن گوسالههای تیمار مصرف آزاد شیر در مقایسه با تیمار مصرف معمول شیر در دوره پیش از شیرگیری، پس از شیرگیری و در پایان آزمایش بیشتر بود (01/0P<). گوسالههایی که شیر را به صورت آزاد دریافت کردند در مقایسه با گوسالههای مصرف معمول شیر در پایان شیرگیری و پایان دوره طول بدن بیشتری داشتند (05/0P<). غلظت گلوکز و کلسترول پلاسمای گوسالههای تیمارمصرف آزاد شیر در مقایسه با گوسالههای تیمار مصرف معمول شیر در30 روزگی بیشتر بود (05/0P<). غلظت پروتئین کل و تریگلیسیرید سرم گوسالهها تحت تأثیر الگوی مصرف شیر قرار نگرفت (05/0P>). <br /> نتیجهگیری: در مجموع، نتایج تحقیق نشان داد که الگوی ارایه شیر به صورت آزاد در مقایسه با الگوی ارایه معمول شیر باعث بهبود عملکرد گوسالههای ماده شیرخوار شد.
گوساله شیرخوار,الگوی مصرف شیر,عملکرد,شاخصهای اسکلتی,متابولیتهای پلاسما
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4296.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4296_534af6630a7ad2fbe2070e63c35cb4ce.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
اثر کاهش سطح پروتئین جیره و استفاده از لیزین و متیونین محافظتشده بر عملکرد گاوهای شیرده هلشتاین در اوایل دوره شیردهی
43
60
FA
آرمان
رستمی
دانشجو - گروه علوم دامی، دانشکده کشاو.رزی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
armanrostami91@gmail.com
عثمان
عزیزی
0009-0007-5229-1849
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
o.azizi@uok.ac.ir
حسین
جهانی عزیزآبادی
0009-0007-5229-1849
گروه علوم دامی، دانشکده کشاورزی، دانشگاه کردستان، سنندج، ایران
ho.jahani@uok.ac.ir
10.22069/ejrr.2018.14448.1628
سابقه و هدف: در مطالعات پیشین در جیرههای کم پروتئین، عمدتاً از منابع خالص متیونین یا منابع توأم لیزین و متیونین استفاده شده و در مطالعات محدودی از منبع خالص لیزین محافظتشده جهت متعادل کردن نسبت لیزین به متیونین استفاده شده است. به نظر میرسد که بررسی اثر استفاده انفرادی و همزمان اسیدهای آمینه محافظتشده لیزین و متیونین در جیرههای کم پروتئین برای دستیابی به حداکثر عملکرد خصوصاً در اوایل دوره شیردهی مفید باشد. بنابراین هدف از این مطالعه، بررسی اثر کاهش سطح پروتئین جیره و استفاده انفرادی و همزمان از اسیدهای آمینه محافظتشده لیزین و متیونین بر تولید و ترکیبات شیر و غلظت متابولیت های شیمیایی خون گاوهای شیرده هلشتاین در اوایل دوره شیردهی بود.<br /> مواد و روشها: در این مطالعه از 8 رأس گاو شیرده هلشتاین با میانگین روزهای شیردهی 37±89 روز در قالب طرح تکرار در زمان در دو دوره سه هفته ای (17 روز عادت دهی و 4 روز نمونه گیری) استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جیره پایه فرموله شده با 17/8 درصد پروتئین خام، 2) جیره فرموله شده با 16/5 درصد پروتئین خام بهعلاوه 6 گرم در روز لیزین محافظتشده ، 3) جیره فرموله شده با 16/5 درصد پروتئین خام همراه با 13 گرم در روز متیونین محافظتشده ، 4) جیره فرموله شده با 16/5 درصد پروتئین خام همراه با 6 گرم لیزین و 13 گرم متیونین محافظتشده از تجزیه شکمبهای بودند. <br /> یافتهها: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که ماده خشک مصرفی، درصد چربی و پروتئین شیر، نسبت مولی اسیدهای چرب فرار، pH مایع شکمبه و قابلیت هضم ظاهری مواد مغذی تحت تأثیر تیمارهای آزمایشی قرار نگرفتند (0.05<P). نتایج مقایسات مستقل در تولید شیر و بازدهی خوراک مصرفی نشان داد که کاهش سطح پروتئین جیره و افزودن لیزین و متیونین محافظتشده به صورت انفرادی و همزمان موجب افزایش معنیداری تولید شیر و بازده خوراک مصرفی در بیشتر تیمارها نسبت به گروه شاهد شد (0.05>P). اما در مقایسات مستقل بین تیمار لیزین و متیونین محافظتشده در تولید شیر و بازدهی خوراک مصرفی اختلاف معنیداری وجود نداشت (0.05<P). افزودن لیزین و متیونین محافظتشده از تجزیه شکمبهای بهصورت انفرادی و همزمان موجب کاهش معنیدار (0.05>P) غلظت نیتروژن اورهای شیر نسبت به گروه شاهد شد (به ترتیب 12/36، 12/74، 13/12، نسبت به 15/37). افزودن متیونین و لیزین محافظتشده از تجزیه شکمبهای (بهصورت انفرادی و همزمان باهم) موجب افزایش معنیدار غلظت آلبومین و پروتئین کل سرم نسبت به گروه شاهد شد (0.05>P). در گاوهای دریافتکنندهی متیونین محافظتشده از تجزیه شکمبهای غلظت نیتروژن اورهای سرم نسبت به تیمار شاهد کمتر بود (0.05>P). افزودن متیونین محافظتشده از تجزیه شکمبهای (بهصورت انفرادی و همزمان با لیزین) موجب افزایش معنیدار غلظت گلوکز سرم گاوها در اوایل دوره شیردهی شد (0.05>P).<br /> نتیجهگیری: نتایج حاصل از این مطالعه نشان داد که با کاهش میزان پروتئین جیره از 17/8 درصد به 16/5 درصد در اوایل دوره شیردهی و استفاده از اسیدهای آمینه محافظتشده لیزین و متیونین بدون تأثیر منفی بر عملکرد، بازده استفاده از نیتروژن خوراک افزایش یافت. همچنین نتایج حاصل از این مطالعات نشان داد که استفاده توأم از لیزین و متیونین محافظتشده از تجزیه شکمبهای نسبت به استفاده انفرادی از آنها سبب بهبود بیشتری بر عملکرد گاوهای شیرده در اوایل دوره شیردهی شد.
اسیدهای آمینه محافظتشده,بازده نیتروژن,تولید شیر,گاوشیرده,گلوکز
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4297.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4297_7618f610a8f817d4a2bd398dbd392d35.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
اثر منابع مختلف سلنیم بر فراسنجه های خونی مرتبط با وضعیت التهابی گاوهای تازه زا هلشتاین
61
74
FA
صادق
هاشمی
دانشجوی دانشگاه تهران
sadeghashemi@ut.ac.ir
کامران
رضا یزدی
0000-0002-1835-8612
دانشگاه تهران
rezayazdi@ut.ac.ir
مهدی
گنج خانلو
0000-0001-5967-6871
دانشگاه تهران
ganjkhanlou@ut.ac.ir
ابولفضل
زالی
0000-0003-1705-6927
دانشگاه تهران
a.zali@ut.ac.ir
روناک
رفیع پور
دانشگاه آزاد کرمانشاه
r.rafipour@iauksh.ac.ir
10.22069/ejrr.2018.14311.1605
دوره انتقال گاوهای شیری از 3 تا 2 هفته قبل از زایش و 2 تا 3 هفته بعد از زایش را شامل میشود. به دلیل اهمیتی که این دوره بر روی سلامت و تولید دام دارد مدیریت و تغذیه گاوهای دوره انتقال در چندین سال اخیر بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. همچنین، استفاده از منابع مختلف املاح معدنی و اثر این املاح با منابع مختلف بر روی عملکرد متابولیسمی مورد توجه مراکز علمی و تحقیقاتی میباشد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر نانو ذرات سلنیم بر روی تولید و ترکیبات شیر و فراسنجه های خونی مرتبط با وضعیت التهابی و انرژی گاوهای تازه زای هشلتاین در مقایسه با سلنیم از منبع سدیم سلنیت بود. در این مطالعه، تعداد 16 راس گاو شیری هلشتاین (2±5 روز شیر دهی) انتخاب و وارد آزمایش شدند. گاوها در جایگاههای انفرادی برای دوره آزمایشی 35 روزه برای دو تیمار آزمایشی به صورت تصادفی توزیع شدند، تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جیره محتوی سدیم سلنیت (3/0 پی-پیام در روز سدیم سلنیت) و 2) جیره محتوی نانوذرات سلنیم (3/0 پیپیام در روز نانوذرات سلنیم). برای تولید و ترکیبات شیر کلیه گاوها اندازه گیری گردید. فراسنجه های پلاسمایی کلسترول، بیلی روبین، آلبومین، اسیدهای چرب غیر استریفه شده، بتا هیدروکسی بوتیرات اسید، کلوگز، پروتئین کل، اوره خون، تری گلیسرید و گلوبولین در سه فاصله زمانی 1، 14 و 30 از آزمایش اندازه گیری شدند. در این آزمایش شاخص عملکرد کبدی مورد ارزیابی قرار گرفت.اختلاف معنی داری در تولید شیر و ترکیبات شیر، به غیر از درصد پروتئین شیر، مشاهده نشد. درصد پروتئین شیر گاوهای گروه تغذیه کننده از جیره همراه نانو ذرات سلنیم نسبت به گاوهای تغذیه شده با جیره همراه سدیم سلنیت بالاتر بود (05/0p≤). اختلاف معنی داری در غلظت اوره پلاسمایی در بین دو تیمار مورد بررسی در آزمایش حاضر مشاهده نشد. با این حال اوره پلاسما از لحاظ عددی در گاوهای که با جیره همراه با نانو ذرات سلنیم تغذیه شده بودند در مقایسه با گاوهای تغذیه شده با جیره همراه سدیم سلنیت پایین تر بود. غلظت پروتئین کل (06/0=P-Value ) و گلوبولین پلاسما (1/0=P-Value ) از لحاظ آماری در بین دو گروه تیماری تمایل به معنیداری داشت. تفاوت معنی داری در فراسنجه های خونی مرتبط با عملکرد کبدی در بین تیمارهای آزمایشی دیده نشد. بطوریکه میزان کلسترول، بیلی روبین و آلبومین پلاسمای خون در گروه گاوهای تغذیه شده از سدیم سلنیت در مقایسه با گروه گاوهای تغذیه شده از نانو ذرات سلنیم تفاوت معنیداری نداشتند. همچنین وقتی مقادیر این فراسنجهها در فرمول شاخص عملکرد کبدی قرار گرفتند اختلاف معنی داری در بین گاوها در رابطه با شاخص عملکرد کبدی مشاهده نشد. نتایج مطالعه حاضر نشان داد که جیره همراه با نانو ذرات سلنیم اثر مثبت بر روی محتوی پروتئین شیر داشت. همچنین با نگاه اجمالی بر نتایج فراسنجههای خونی، هیچ اختلاف معنیداری بر روی فراسنجههای خونی گاوهای تغذیه شده از سلنیم با منبع نانو یا سدیم سلنیت مشاهده نشد. به نظر میرسد با توجه به پیچدهگیهای متابولیکی که گاوهای شیری در دوره انتقال و دور تازه زایی تجربه میکند قضاوت بر اینکه این نانوذرات بتوانند اثر مثبت یا منفی بر روی عملکرد متابولیکی و نهایتاً عملکرد تولیدی بگذرند قابل تامل بوده و نیاز به بررسی و مطالعات بیشتر در تغذیه نانو ذرات سلنیم دارد.
نانو ذرات سلنیم,گاوهای تازه زا,فراسنجه های خونی,تولید و ترکیبات شیر
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4298.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4298_8e022fc412189d20f1e732c11d1df519.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
برآورد پارمترهای ژنتیکی افزایش وزن روزانه و نسبت های کلیبر در گوسفندان ماکویی
75
86
FA
امیرحسین
خلت آبادی فراهانی
0000-0001-9786-2683
دانشگاه اراک
amfarahanikh@gmail.com
حسین
محمدی
گروه علوم دامی، تبری
mohammadi13371364@gmail.com
محمدحسین
مرادی
گروه علوم دامی دانشگاه اراک
moradi.hosein@gmail.com
سید عباس
رآفت
دانشگاه تبریز
rafat@tabrizu.ac.ir
حسین
مرادی شهر بابک
دانشگاه تهران
hmoradis@ut.ac.ir
امیر
طاهری یگانه
مرکز اصلاح نژاد دام، کرج
amir.taheriyeganeg@gmail.com
10.22069/ejrr.2018.14122.1592
سابقه و هدف: گوشت گوسفند یکی از منابع مهم تأمین پروتئین حیوانی در کشور در مقایسه با گوشت بز و گاو میباشد. با این حال به خاطر عدم برنامه ریزیها در سطح کلان کشوری و ضعف و ناکارآمدی سیستمهای پرورشی در کشور، این میزان جوابگوی نیاز مصرف کنندگان نمیباشد. علاوه براین، برای تعیین معادلات هدف اصلاح نژاد و شاخص انتخاب، برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات مهم اقتصادی گوسفند ضروری میباشد. مواد و روشها: در این تحقیق، اطلاعات مربوط به صفات وزن بدن که طی سالهای 1375 تا 1392 در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد گوسفند ماکویی، در استان آذربایجان غربی جمع آوری شده بود، برای برآورد پارامترهای ژنتیکی صفات رشد و نسبت کلیبر استفاده گردید. صفات مورد مطالعه در این تحقیق شامل صفات اوزان تولد، شیرگیری، شش ماهگی و یکسالگی، افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری، افزایش وزن روزانه از شیرگیری تا شش ماهگی، نسبت کلیبر از تولد تا شیرگیری و نسبت کلیبر از شیرگیری تا شش ماهگی بودند. مؤلفههای واریانس و کوواریانس صفات مورد مطالعه با استفاده از روش حداکثر درستنمایی محدود شده (REML) و مدلهای حیوانی مختلف نرم افزار ASREML بدست آمدند. پس از برازش مدل های حیوانی مورد استفاده، بهترین مدل برای هر صفت بر اساس لگاریتم درستنمایی تعیین شد. یافتهها: بهترین مدل برای صفت وزن تولد مدل شماره 3 (اثر افزایشی ژنتیکی مستقیم و مادری بدون در نظر گرفتن کوواریانس آنها)، صفات وزن شیرگیری، شش ماهگی و افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری مدل شماره 2 (-اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم و محیط دائمی مادری) و برای صفات یکسالگی، افزایش وزن روزانه از شیرگیری تا شش ماهگی، نسبت کلیبر از تولد تا شیرگیری و نسبت کلیبر از شیرگیری تا شش ماهگی مدل شماره 1 (اثر افزایشی مستقیم) برآورد گردید. براساس نتایج وراثت پذیری مستقیم برای صفات اوزان تولد، شیرگیری، شش ماهگی و یکسالگی، افزایش وزن روزانه از تولد تا شیرگیری، افزایش وزن روزانه از شیرگیری تا شش ماهگی، نسبت کلیبر از تولد تا شیرگیری و نسبت کلیبر از شیرگیری تا شش ماهگی به ترتیب 04/0±15/0، 03/0±16/0، 04/0±21/0، 06/0±22/0، 05/0±13/0، 04/0±14/0، 03/0±06/0 و 02/0±03/0 برآورد گردید. وراثت پذیری مادری برای وزن تولد 02/0±08/0 برآورد گردید. همبستگی ژنتیکی مستقیم از 13/0 (بین وزن یکسالگی با نسبت کلیبر از شیرگیری تا شش ماهگی) تا 94/0 (بین وزن شیرگیری با نسبت کلیبر از تولد تا شیرگیری) متغیر بود. نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که انتخاب برای نسبت کلیبر، ضمن افزایش سرعت رشد برهها، باعث افزایش راندمان خوراک مصرفی میشود.
گوسفند,مؤلفه های واریانس,افزایش وزن روزانه,نسبت کلیبر,وراثت پذیری
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4299.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4299_1fe39c65679fd73a0ca17c3d994b43bd.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
اثرات سطوح مختلف قند رافینوز و رقیقکنندههای مختلف بر خصوصیات منی قوچ دالاق پس از انجماد و یخگشایی
87
100
FA
سولماز
پهملی
گروه تولیدات دامی دانشکده کشاورزی دانشگاه گنبد
s.pahamly@yahoo.com
یوسف
مصطفی لو
استادیار گروه تولیدات دامی دانشگاه گنبد
mostafaloo@yahoo.com
فرید
مسلمی پور
0000-0001-6587-6212
استادیار گروه تولیدات دامی دانشکده کشاورزی دانشگاه گنبد
farid.moslemipur@gmail.com
آشور محمد
قره باش
گروه تولیدات دامی دانشکده کشاورزی دانشگاه گنبد
ghareh44@yahoo.com
10.22069/ejrr.2018.13966.1583
چکیده<br /> چکیده<br /> سابقه و هدف: یکی از فناوریهای مهم برای نگهداری ذخایر ژنتیکی، انجماد منی است. از آنجایی که انجماد باعث کاهش باروری اسپرم میشود، افزودن موادی به منی که باروری آن را حفظ کند، مهم میباشد. از ابتدای بکارگیری تکنیک تلقیح مصنوعی، رقیقکنندههای مختلفی جهت نگهداری منی در شرایط مایع و انجماد استفاده شده است. بنابراین هدف این پژوهش، بررسی افزودن سطوح مختلف رافینوز و رقیقکنندههای شیر، تریس-زرده تخممرغ و تریس-لسیتین سویا بر ویژگیهای منی قوچ پس از انجماد و یخگشایی بود.<br /> مواد و روشها: نمونههای منی از چهار رأس قوچ دالاق بالغ جمعآوری و در رقیقکنندههای مختلف، رقیقسازی شدند و سپس رافینوز افزوده شد. نمونههای منی در پایوتهای نیم میلیلیتری شدند و به مدت 150 دقیقه در دمای 4 درجه سانتیگراد خنک و سپس در نیتروژن مایع منجمد گردیدند. پایوتهای منجمد شده برای ذخیرهسازی به تانک حاوی نیتروژن منتقل شدند. پس از یخگشایی فراسنجههای کیفی اسپرماتوزوآ ﺷﺎﻣﻞ درﺻﺪ تحرک اسپرم، زندهمانی، سلامت غشاء و اسپرم طبیعی ﻣﻮرد ارزﯾﺎﺑﯽ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. این آزمایش در قالب آزمایش فاکتوریل 3×4 با آرایش کاملا تصادفی انجام شد. تیمارها شامل چهار سطح رافینوز (صفر، 60، 70 و 80 میلیمولار) و سه نوع رقیقکننده (شیر، تریس-زرده تخممرغ و تریس-لسیتین سویا) بودند. دادههای به دست آمده از این پژوهش با استفاده از نرم افزار آماری SAS (مدل 1/9) با رویه ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. مقایسه میانگین دادهها توسط آزمون توکی در سطح خطای 1 درصد انجام شد.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد که تأثیر افزودن رافینوز بر تحرک و زندهمانی اسپرم معنیدار بود (0/01>P). ولی بر درصد سلامت غشاء و درصد اسپرم با مورفولوژی طبیعی تاثیر معنیدار نداشت. تأثیر رقیقکنندهها بر درصد تحرک، زندهمانی، سلامت غشاء و اسپرم با مورفولوژی طبیعی معنیدار بود (0/01>P). اثر متقابل سطوح رافینوز و رقیقکنندهها بر درصد تحرک، سلامت غشاء و مورفولوژی طبیعی اسپرمها معنیدار بود ولی بر درصد زندهمانی تاثیر معنیدار نداشت. بیشترین تحرک اسپرم (2/09±35/00 درصد) در رقیقکننده تریس-زرده تخممرغ حاوی 60 میلیمولار رافینوز به دست آمد. بیشترین زندهمانی اسپرم (1/88±74/40 درصد) در سطح 80 میلیمولار رافینوز بود ولی بیشترین درصد سلامت غشاء (2/60±66/40 درصد) در رقیقکننده زرده تخممرغ حاوی صفر میلیمولار رافینوز مشاهده شد. بیشترین درصد اسپرم طبیعی (2/82±74/80 درصد) در رقیقکننده تریس-لسیتین سویا حاوی 60 میلیمولار رافینوز به دست آمد.<br /> نتیجهگیری: یافتههای تحقیق نشان داد که خصوصیات اسپرم شامل درصد تحرک و اسپرم طبیعی در سطح 60 میلیمولار رافینوز، سلامت غشاء در تیمار شاهد و زندهمانی در سطح 80 میلیمولار بهتر حفظ شد. از طرفی، رقیقکننده تریس-زرده تخممرغ نسبت به شیر و تریس-لسیتین سویا تاثیر بیشتری بر حفظ ویژگیهای اسپرم قوچ داشت.
محافظت سرمایی,رافینوز,رقیقکننده منی,باروری,قوچ
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4300.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4300_ada7037c70970eadbf2d0bac708fa888.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
اثرات اسید لینولئیک مزدوج و ویتامین C بر عملکرد رشد، غلظت برخی متابولیتها و شمارش سلولهای خونی گوسالههای شیرخوار هلشتاین
101
116
FA
محسن
رمضانی
دانشگاه محقق اردبیلی
ramezani.mohsen57@gmail.com
جمال
سیف دواتی
0000-0001-6794-4450
دانشگاه محقق اردبیلی
jseifdavati@yahoo.com
صیاد
سیف زاده
0000-0002-7802-6556
دانشگاه محقق اردبیلی
sseyfzadeh@yahoo.com
حسین
عبدی بنمار
0000-0001-5318-4585
هیات علمی
abdibenemar@uma.ac.ir
وحیده
رزم آذر
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
razmazar_v@yahoo.com
10.22069/ejrr.2018.14986.1634
سابقه و هدف: امروزه استفاده از مکملهای غذایی و ویتامینه برای بهبود سیستم ایمنی نشخوارکنندگان و بهبود عملکرد رشدی آنها رایج شده است. اسید لینولئیک مزدوج نام عمومی برای گروهی از اسیدهای چرب دارای 18 کربن و پیوند دوگانه مزدوج است. ویتامین C یک ویتامین محلول در آب است که خاصیت آنتیاکسیدانی داشته و میتواند رادیکالهای آزاد تولید شده در سلولها را از بین ببرد. اسید لینولئیک مزدوج و ویتامین C در فرایندهای فیزیولوژیک متعدی دخالت دارند و مکمل کردن آنها برای گوسالههای شیرخوار ممکن است اثرات سلامتی داشته باشد. هدف از این مطالعه بررسی اثرات مکمل اسید لینولئیک مزدوج محافظت شده شکمبهای و ویتامین C بر عملکرد رشد، غلظت برخی متابولیتها و شمارش سلولهای خونی گوسالههای شیر خوار هلشتاین بود. <br /> مواد و روشها: برای انجام این آزمایش از 28 راس گوساله هلشتاین تازه متولد شده با میانگین سنی 8-1 روز و میانیگن وزنی 2±39 کیلوگرم با 4 تیمار و 7 تکرار بصورت یک آزمایش فاکتوریل طرح کاملا تصادفی انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) جیره پایه (استارتر و شیر کامل) 2) جیره پایه + روزانه 10 گرم اسید لینولئیک مزدوج برای هر راس، 3) جیره پایه + روزانه 600 میلیگرم مکمل ویتامینC برای هر راس و 4) جیره پایه + 600 میلیگرم مکمل ویتامین C برای هر راس+ 10 گرم اسید لینولئیک مزدوج بودند.<br /> یافتهها: نتایج نشان داد که مکمل ویتامین C در ماه اول بطور معنیداری مصرف خوراک آغازین را افزایش داد (05/0>P). درحالیکه مصرف خوراک آغازین تحت تاثیر اثر تغذیه مکمل اسید لینولیئک مزدوج قرار نگرفت (05/0<P). افزودن مکمل ویتامین C، افزایش وزن روزانه گوسالههای شیرخوار را در ماه اول بهبود بخشید (05/0>P). افزایش وزن روزانه گوسالهها در ماه دوم تحت تاثیر اثر متقابل تغذیه اسید لینولئیک مزدوج و مکمل ویتامینC قرار گرفت. بهطوری که گوسالههای دریافت کننده مکمل اسید لینولیئک مزدوج و ویتامینC افزایش وزن بالاتری در ماه دوم داشتند (05/0>P). وزن نهایی و ضریب تبدیل غذایی گوسالهها در طی دوره پرورشی تحت اثر افزدن اسید لینولیئک مزدوج و ویتامین C قرار نگرفت (05/0<P). نتایج مربوط به فراسنجههای خونی (گلوکز، کلسترول، تریگلیسرید، پروتئین کل، آلبومین) نیز نشان از عدم تاثیر معنیداری اسید لینولئیک مزدوج و مکمل ویتامین C داشت (05/0<P). افزودن مکمل اسید لینولئیک مزدوج به طور معنیداری سبب افزایش تعداد لنفوسیتها و گلبولهای قرمز خون گردید (05/0>P). گوسالههای تغذیه شده در گروه دریافت کننده 600 میلیگرم ویتامینC تعداد گلبولهای سفید بالاتری نسبت به گروه شاهد داشتند(05/0>P). <br /> نتیجهگیری: براساس نتایج بدست آمده در این مطالعه افزودن مکمل ویتامین C و اسیدلینولئیک مزدوج میتواند اثرات مفیدی بر رشد و سلامت گوسالههای شیرخوار داشته باشد.
اسید لینولئیک مزدوج,مکمل ویتامین C,گوساله شیرخوار,سلولهای خونی
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4301.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4301_59e062dcb71a05bbe9577204b1197734.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
اثر روشهای مختلف یخ گشایی بر فراسنجه های اسپرم منجمد قوچ قزل
117
132
FA
حسین
دقیق کیا
گروه علوم دامی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز
hdk6955@gmail.com
صدیقه
وطن خواه
گروه علوم دامی دانشکده کشاورزی دانشگاه تبریز
agro_1975@yahoo.com
مرضیه
ابراهیمی
گروه علوم دامی دانشگاه تبریز
mrzh_ebrah@yahoo.com
غلامعلی
مقدم
استاد دانشگاه تبریز
ghmoghaddam@tabrizu.ac.ir
10.22069/ejrr.2018.14843.1627
سابقه و هدف: امروزه عمل تلقیح مصنوعی حایگاه ویژه ای در بهبود راندمان تولید و اصلاح و بهبود پیشرفت ژنتیکی بازی می کند. به منظور تحقق بخشیدن به بسیاری از مزایای بالقوه تلقیح مصنوعی، ذخیره سازی منی برای بلند مدت یک امر ضروری محسوب می شود. این امر توسط فرایند انجماد محقق می شود. مراحل انجماد از جمله فرایند یخ گشایی منجر به تغییرات مورفولوژیکی، آسیب به عملکردهای طبیعی اسپرم و در نهایت کاهش باروری می شود. بنابراین، بهبود روش یخ گشایی منی قوچ با شاخصهای کیفی اسپرم ارتباط داشته و از اهمیت قابلتوجهی برخورداراست. هدف از این مطالعه مقایسه اثرات دو نرخ یخ گشایی بر پارامترهای میکروسکوپی و فعالیت های آنزیمی منی قوچ پس از فرایند انجماد - یخ گشایی بود.<br /> <br /> مواد و روش ها :در این مطالعه، نمونههای منی از پنج رأس قوچ قزل، با استفاده از مهبل مصنوعی، دو بار در هفته جمع آوری شد. برای از بین بردن اثرات فردی دامهای نر، نمونه های منی در هر بار اسپرم گیری با هم مخلوط شدندو سپس مورداستفاده قرار گرفت. نمونه ها با رقیق کننده تریس حاوی 5/1% لستین سویا و 7% گلیسرول، رقیق شدند. نمونههای رقیق شده در معرض بخار ازت منجمد گردیده و نهایتا تا زمان ارزیابی در تانک حاوی ازت مایع ذخیره شدند. پایوت های حاوی منی با حجم ml 25/0 در حمام آب گرم توسط دو پروتکل (i)ºc 37 بمدت s30 و (ii)ºc 60 بمدت s6 یخ گشایی شدند. بدنبال فرایند انجماد-یخ گشایی، اثرات زمان و دمای یخگشایی بر ویژگیهای جنبایی (CASA)، زندهمانی، یکپارچگی غشاء پلاسمایی (HOS test)، ناهنجاریهای مورفولوژیکی، غلظت مالون دی آلدهید (MDA)، فعالیتهای آنتی اکسیدانی (GPx ،SOD) و ظرفیت تام آنتی اکسیدان منی (TAC) ارزیابی شدند.آزمایش به صورت طرح کاملا تصادفی انجام شد و مدل آماری شامل اثر دما و زمان یخ گشایی است. تجزیه و تحلیل داده ها دادهها به کمک رویه Proc GLM انجام شد و میانگینها به روش توکی مورد مقایسه قرار گرفتند. اختلاف معنیداری در سطح پنج درصد(P<0/05) گزارش شد.<br /> <br /> یافتهها: نتایج نشان داد که فراسنجه های حرکتی اسپرم همچون درصد تحرک پیشرونده (PM)، سرعت در مسیر مستقیم (VSL)، سرعت در مسیر منحنی (VCL) در دمای ºc37 بهبود یافت، اما این افزایش از نظر آماری معنادار نبود. درصد زندهمانی و یکپارچگی غشاء پلاسمایی در ºc37 بمدت s30 نسبت ºc60 بمدت s6 بهبود یافت اما این افزایش نیز غیرمعنیدار بود. همچنین میزان اسپرمهای ناهنجار در نرخ یخ گشایی بالا نسبت به نرخ پایین بهبود نیافت. علاوه براین نتایج حاصل از مقایسه پراکسیداسیون لیپید (MDA)، فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز GPx))، سوپر اکسید دیسموتاز (SOD) و ظرفیت آنتیاکسیدانی کل ((TAC در دو نرخ یخ گشایی معنی دار نبود.<br /> <br /> نتیجه گیری :با توجه به نتایج بدست آمده از روشهای یخ گشایی، نرخ یخگشایی ºc60 بمدت s6 نمی تواند جایگزین مناسبی برای نرخ یخ گشایی ºc37 بمدت 30 ثانیه باشد.
یخ گشایی,فراسنجه های حرکتی,منی منجمد,قوچ
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4302.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4302_d4d553b89e2bb473f9067dea4db862b7.pdf
دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان
نشریه پژوهش در نشخوار کنندگان
2345-4253
2345-4261
6
2
2018
08
23
تعیین حساسیت بزهای سانن، آلپاین، مهابادی و بومی سمنان به طول دورهی نوری با استفاده از هورمونهای تیروئیدی
133
146
FA
سعید رضا
اصغری
دانشجوی دوره دکترا، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی گرگان، دانشکده علوم دامی، گروه ژنتیک، اصلاح نژاد و فیزیولوژی دام
saeedreza.asghari@gmail.com
یوسف
جعفری آهنگری
ریاست دانشکده علوم دامی دانشگاه علوم کشاورزی گرگان
yjahangari@yahoo.co.uk
زربخت
انصاری پیرسرایی
دانشیار گروه علوم دامی، دانشکده علوم دامی و شیلات، دانشگاه علوم کشاورزی و منابع طبیعی ساری
ansari2000@yahoo.com
امیر
اخلاقی
دانشکده کشاورزی، دانشگاه شیراز
amirakhlaghi837@gmail.com
10.22069/ejrr.2018.14624.1617
سابقه و هدف: هورمونهای تیروئیدی بر عملکرد تولید مثلی حیوانات، بخصوص پاسخ به طول دورهی نوری، موثرند. در گونههای مختلف جانوری تغییرات غلظت سرمی این هورمونها در طی سال دیده شده است. با توجه به دادههای موجود میتوان با تعیین میزان تغییرات غلظت سرمیِ این هورمونها میزان حساسیت به فصل را درگونهها و نژادهای دامی پیشبینی نمود. این تحقیق با هدف مقایسه میزان حساسیت به فصل بزهای سانن وآلپاین با نژادهای بومی(مهابادی و بومی سمنان) استفاده از میزان هورمونهای تیروئیدی انجام شد. <br /> مواد و روش ها: این آزمایش با همکاری بخش خصوصی، در جنوب دامغان، از شهرستانهای استان سمنان، با مختصات جغرافیایی: °۳۶ شمالی و °۵۴ شرقی، در ارتفاع 950 متر از سطح دریا، دارای تابستان گرم و زمستان سرد و خشک انجام شد. 16 بز نر 3 تا 4 ساله از چهار نژاد سانن، آلپاین، مهابادی و بومی استان سمنان انتخاب شده و از ابتدای اسفندماه هر 15 روز یک بار، نمونهگیری از رگ وداج انجام شد. میزان T3،T4 سرم به روش الایزا اندازهگیریشد. تاثیر نژاد و طول دورهی نوری بر غلظت هورمونها، به روش دادههای تکراری در قالب طرح کاملا تصادفی آنالیز شد.<br /> یافته ها: میزان T3 و T4 در هر در طی سال تغییرات هدفمند و معنی داری داشتند(p≤0.01). در هر چهار نژاد میزان T3 در پاییز و زمستان بالا بود و در اسفند به بالاترین حد خود رسید. الگوی تغییرات T3در چهار نژاد نژاد یکسان بود، اما نژاد سانن بیشترین تغییرات در T3 را نشان داد. تفاوت میزان تغییرات بین نژادها در برخی ماهها معنی دار بود، اما در حالت کلی، تفاوت معنیداری در نقاط بیشینه و کمینه میزان T3 در بین نژادهای سانن، آلپاین و مهابادی دیده نشد(p≤0.01). این میزان تفاوت تنها در مورد بزهای سمنانی با سایر نژادها معنیدار بود. سطح هورمون در ماههای اسفند، فروردین، دی، آبان و آذر، در بزهای بومیِ سمنان به طور معنیداری کمتر از سایر نژادها بود(p≤0.01). میزان هورمون تیروکسین(T4) نیز تحت تاثیر تغییرات طول دوره نوری قرار گرفت. به طوریکه غلظت این هورمون به ترتیب در فصول زمستان و پاییز بیشترین و در تابستان کمترین بود(p≤0.01). بین نژادها از لحاظ حساسیت تغییرات غلظت T4 به تغییرات طول دوره نوری تفاوت معنیدار دیده شد(p≤0.01).در ماههای فصل گرما(تیر ، مرداد و شهریور)، غلظت تیروکسین در بزهای سمنانی به طور معنیداری بیشتر از بزهای سانن و آلپاین بود(p≤0.01). بزهای سمنانی کمتر تحت تاثیر تغیرات طول دوره نوری بر میزان تیروکسین قرار گرفتند.<br /> نتیجه گیری: نتایج این آزمون نشان داد که بزهای نر نژاد سانن بیش از نژاد آلپاین تحت تاثیر تغییرات طول دوره نوری و شرایط اقلیمی در کوهپایه های جنوبی البرز قرار گرفتند. در بین دو تودهی ژنتیکیِ بومی، تفاوت معنیداری در پاسخ به شرایط اقلیمی و طول دورهی روشنایی دیده نشد. با توجه به این نتایج به نظر میرسد نژاد آلپاین گزینه مناسبتری برای استفاده در این شرایط اقلیمی در کشورمان باشد.
سانن,آلپاین,بزهای بومی,طول دوره ی نوری,هورمونهای تیروئیدی
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4303.html
https://ejrr.gau.ac.ir/article_4303_ee1ef1813fe7f7f5f0ac3b97652ddece.pdf